تسلیحات هوش مصنوعی اشتریان

تسلیحات هوش مصنوعی

در نظر آورید هزاران زنبورک تسلیحاتی هوش مصنوعی به سوی یک دشمن فرضی گسیل شوند...
ایران قوی هاشمی‌طبا

ایران قوی

همچون سال‌های گذشته، در روز 22 بهمن مردم ایران در راهپیمایی سالروز پیروزی انقلاب اسلامی یعنی بیست‌و‌دوم بهمن حضور یافتند و خاطره پیروزی انقلاب و نیز شهدای انقلاب و دفاع مقدس را گرامی داشتند. انقلابی که با شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی پیروز شد و مردم اعم از خواص یا عوام با برداشت خود -‌هر‌چند متفاوت- از آن استقبال کرده و بر آن پای فشردند
جمعه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 2024 May 10
کد خبر: ۲۴۵۲۶
تاریخ انتشار: ۰۴ خرداد ۱۳۹۳ - ۱۶:۱۷
آيا مي‌توان با كنار هم قرار دادن چند عكس و چسباندن آنها با صداي يك راوي، مستند تاريخي درست كرد؟ چه چيزي مانع از ورق زدن كتاب خاطرات هاشمي توسط سازنده فيلم شده است؟
تدبیر24 : ثمينا رستگاري در روزنامه اعتماد نوشت: مطابق آنچه در اين كليپ نمايش داده شده روحاني يكي از كساني بوده كه روبه‌روي مك فارلين نشسته است ولي اين‌بار ديگر عكسي هم در بساط آنها وجود ندارد به همين دليل به مدد نقاشي و انيميشن حضور دكتر روحاني و مك فارلين در يك جلسه اثبات مي‌شود. باز با مراجعه به اسناد و شواهد تاريخي مي‌توان اين ادعا را رد كرد

 

فيلم يا كليپ من روحاني هستم واكنش‌هاي زيادي در عرصه سياسي برانگيخته است؛ منتقدان دولت آن را مستندي واقعي مي‌دانند كه به نفع رييس‌جمهور بوده و هواداران دولت هم آن را شبه مستندي مخدوش مي‌بينند كه در پي قلب واقعيت و تخريب چهره روحاني است. ظاهر ماجرا اين است كه چند جوان با نيت خير و بدون حمايت مالي از هيچ ارگان و جناحي دور هم جمع شده‌اند و بر حسب اتفاق آرشيو خوبي هم از مستندات و سخنراني‌ها داشته‌اند و دست بر قضا انتشار فيلم بي‌مجوز هم برايشان دردسري نداشته است.


وابستگي يا عدم وابستگي جناحي اين افراد و قصد و نيت اصلي آنها نكته‌يي نيست كه بخواهيم به آن بپردازيم بلكه در اين نوشتار صرفا ادعاي اينكه «اين مجموعه بر پايه مستندات و شواهد تاريخي جمع‌آوري شده است» را مورد تامل قرار مي‌دهيم تا ببينيم آيا مي‌توان با كنار هم قرار دادن چند عكس و چسباندن آنها با صداي يك راوي، مستند تاريخي درست كرد؟ مي‌توان


از تمام خاطرات هاشمي فقط يك صفحه را خواند و بر مبناي يك جمله مبهم كه هاشمي در صفحه بعد از آن منظور خود را روشن مي‌كند ادعايي تاريخي مطرح كرد؟ چه چيزي مانع از ورق زدن كتاب خاطرات هاشمي توسط سازنده فيلم شده است؟ آيا مي‌توان سخنراني امام در سال 57 را به ماجرايي كه سال 65 رخ داده چسباند؟و روي موضع‌گيري امام درباره قضيه


مك فارلين خط كشيد؟ و نام تمام اين كارها را هم مستند‌سازي گذاشت؟

بازنده بازي مك فارلين كه بود؟


در اين مجموعه در گام اول سعي شده است تفسير ويژه‌يي از ماجراي مك فارلين ارائه شود و بعد از پيش فرض قرار دادن مذاكره هيات ايراني با امريكايي به تخطئه كساني پرداخته شود كه در آن ماجرا شركت داشته‌اند. به اين‌صورت كه ماجراي مك فارلين تلاش امريكا براي ايجاد «وابستگي كدخدا-رعيتي» با ايران و از سرگيري رابطه با «ايراني مطلوب امريكا» معرفي مي‌شود. راوي داستان در اينجا به سندي اشاره نمي‌كند و نمي‌گويد چرا در سال 65 يعني هشت سال بعد از انقلاب و هفت سال بعد از تسخير سفارت امريكا و قطع رابطه با امريكا هيات امريكايي سوار بر هواپيما فكر مي‌كنند كه مي‌توانند به عنوان يك «كدخدا» در فرودگاه «رعيت‌شان» پياده شوند؟


و البته بايد به ياد داشته باشيم عبارت «كدخدا _ رعيتي» همان اتهامي است كه گفتنش را يك‌سال است به روحاني منسوب كرده‌اند بي‌آنكه علاقه‌يي به يادآوري پاسخ وي به حداد عادل در مناظره‌هاي انتخاباتي سال 92 داشته باشند {روحاني در مناظره 17 خرداد در پاسخ به ابهام حداد عادل درباره كدخدا دانستن امريكا گفت: سوال اين بود آيا مذاكره با امريكا راحت‌تر است يا اروپا؟ و من گفتم امريكا؛ چون كدخداي اروپاست. 17 خرداد92 }


در اثبات مضرت‌هاي ماجراي مك فارلين به جمله ريگان استناد مي‌شود كه «بعدها ريگان درباره علت اين سفر مي‌گويد هدف اصلي ما از مذاكرات و ارسال سلاح به ايران ايجاد ارتباط مناسب با رهبران احتمالي آينده ايران بوده است .»


طالع بيني ريگان درباره رهبران آينده ايران و قرينه شدن ادعايش با نماد كليد روي كيك هيات امريكايي يكي از لحظه‌هاي دراماتيك فيلم محسوب مي‌شود به‌طوري‌كه بيننده 28 سال بعد از ماجرا با لحظه‌يي روبه‌رو مي‌شود كه پيش‌بيني ريگان درست از آب در مي‌آيد و يكي از ايراني‌هاي درگير در ماجراي مك فارلين جزو رهبران آينده ايران مي‌شود و همان نماد كليد روي كيك را هم نماد انتخاباتي خودش مي‌كند.


در اين كليپ اساسا به ماحصل ماجراي مك فارلين براي ايران پرداخته نمي‌شود و به اينكه ايران موفق شد در جريان مذاكرات مك فارلين و درست در بحبوحه جنگ با عراق چه ميزان اسلحه بخرد، اشاره‌يي نمي‌شود و گفته نمي‌شود كه در جريان اين مذاكرات چه ميزان تسليحات به دست ايران رسيد .


ميزان تسليحات فروخته شده به ايران


به روايت اسناد منتشر شده در نيويورك تايمز و همچنين سايت فدراسيون علوم امريكا در؛

 

20آگوست1985: 96موشك ضدتانك تاو (بي‌جي‌ام-71تاو)


14سپتامبر1985: 408 موشك ضدتانك تاو


24 نوامبر 1985: 18 موشك ضدهوايي هاوك (ام‌آي‌ام-23 هاوك)


17 فوريه1986: 500 موشك ضدتانك تاو


27 فوريه1986: 500موشك ضدتانك تاو


24 مه‌1986: 508 موشك ضدتانك تاو و240 قطعه يدكي موشك‌هاي ضدهوايي هاوك


4آگوست1986: قطعات يدكي موشك‌هاي ضدهوايي هاوك


28اكتبر 1986: 500 موشك ضد تانك تاو به ايران فروخته شد.


اما در فيلم نشاني از اين دستاورد نيست چرا كه اولا اين بخش از تاريخ با سناريوي اصلي فيلم همخواني ندارد و دوم اينكه اين سوال را براي بيننده ايجاد مي‌كند كه رساندن اسلحه به رزمنده‌هايي كه با دست خالي به جنگ متجاوزي مجهز به انواع سلاح‌ها رفته بودند چه ايراد واشكالي دارد و بازخواني‌اش چه مشكلي براي مذاكره‌كنندگان ايجاد مي‌كند؟


حال نوبت به رو كردن مساله مهم‌تر مي‌رسد و آن اينكه در اين مذاكرات محرمانه براي ايجاد رابطه كدخدا-رعيتي چه كساني حضور داشته‌اند؟


دكتر روحاني، مذاكره‌كننده با مك فارلين بوده يا نبوده؟


مطابق آنچه در اين كليپ نمايش داده شده روحاني يكي از كساني بوده كه روبه‌روي مك فارلين نشسته است ولي اين‌بار ديگر عكسي هم در بساط آنها وجود ندارد به همين دليل به مدد نقاشي و انيميشن حضور دكتر روحاني و مك فارلين در يك جلسه اثبات مي‌شود. باز با مراجعه به اسناد و شواهد تاريخي مي‌توان اين ادعا را رد كرد.


نخستين چيزي كه سازندگان فيلم به آن استناد مي‌كنند خاطرات هاشمي‌رفسنجاني است. راوي داستان مي‌گويد: «هاشمي‌رفسنجاني كه در آن زمان رييس مجلس است، پيگيري قضيه را بر عهده گرفت وي از حسن روحاني كه در آن زمان يكي از نمايندگان فعال مجلس شوراي اسلامي است، مي‌خواهد براي كنترل سلاح‌هاي همراه و اداره مسائل سياسي و مذاكرات همكاري كند.»


با رجوع به كتاب خاطرات هاشمي در روزهاي مربوط به ماجرا به اين جملات برمي‌خوريم:


«قرار شد هديه را نپذيريم و ملاقات ندهيم و مذاكره را در سطح دكتر هادي و دكتر روحاني و مهدي نژاد مخفي نگهداريم و {مذاكرات} محدود به مساله گروگان‌هاي امريكايي در لبنان و دادن قطعات هاك و چند قلم ديگر اسلحه باشد. » (هاشمي‌رفسنجاني: كارنامه و خاطرات سال 1365: اوج دفاع/به اهتمام عماد هاشمي. صفحه 108. خاطرات روز يكشنبه چهارم خرداد 1365)


از اين پاراگراف مي‌توان برداشت كرد كه:


1- دكتر روحاني خود مذاكره‌كننده مستقيم با هيات امريكايي بوده است.


2- دكتر روحاني در جريان مذاكره قرار مي‌گرفته است.


سازندگان من روحاني هستم گزينه اول را برداشت كرده‌اند در حالي كه در صفحه بعد همين كتاب در خاطرات مربوط به روز دوشنبه پنجم خرداد 1365 خط اول هاشمي نوشته است:


«در منزل بودم دكتر هادي و دكتر روحاني آمدند. پس از توصيه آنها در مورد مسائل قابل بحث، قرار شد دكتر هادي با هيات امريكايي مذاكره كند. عصر آمدند و گفتند مك فارلين ناراضي است و مدعي است به او توهين شده كه چرا مقامات با او حرف نمي‌زنند و چرا هديه‌اش را نمي‌پذيريم و مي‌گويد اگر من براي خريد پوست گربه به روسيه بروم گورباچف در روز دوبار با من ملاقات مي‌كند.» (همان كتاب، خاطرات روز دوشنبه پنجم خرداد. صفحه 109)


چند صفحه بعد باز هاشمي‌رفسنجاني به اين نكته كه دكتر هادي مذاكره‌كننده بوده اشاره مي‌كند و مي‌نويسد:


«عصر دكتر هادي آمد. گزارش مذاكره با مك فارلين را داد. مطلب مهمي نداشت. آنها مي‌خواهند گروگان‌ها قبل از تحويل سلاح آزاد شوند و ما برعكس؛ قرار شد فرمول تدريج را بگيريم.» (همان كتاب، خاطرات روز ششم خرداد. صفحه 111)


هاشمي فرداي همان روز هم مي‌نويسد: «در منزل بودم هنگام سحري خوردن دكتر هادي اطلاع داد كه مذاكره با امريكايي‌ها به بن بست رسيده است و آنها عازم ترك ايرانند. پيش از آن آقاي كنگرلو اطلاع داد كه آنها رفته‌اند.» (همان كتاب، خاطرات روز هفتم خرداد. صفحه 111)


حال سوال اصلي اين است كه اگر علاقه‌مندان ساختن مستند درباره رييس‌جمهور با استناد به خاطرات هاشمي‌رفسنجاني ادعاي حضور دكتر روحاني در مذاكرات به صورت مستقيم و درست روبه‌روي مك فارلين را داردند چرا اين خاطرات را كامل نخوانده اند و خود را از مراجعه به يك صفحه بعد كه هاشمي به روشني طرف مذاكره‌كننده را مشخص كرده بي‌نياز ديده اند؟


جالب است كه در بقيه داستان حضور دكتر روحاني پيش فرض گرفته شده است. در انيميشني كه قاعدتا نه سند است نه شاهد تاريخي عكس يك روحاني كه در حسن روحاني بودنش شكي ندارند نقاشي شده است و بقيه داستان با اتكا به همين انيميشن جلو مي‌رود. مك فارلين حذف مي‌شود و دكتر روحاني همچنان روبه‌روي صندلي خالي او نشسته است.


حذف دفاع امام از مذاكره‌كنندگان


درست پيش از تعريف ماجراي مك فارلين و بعد از افشاي نيت مذاكره‌كنندگان امريكايي اين جملات امام پخش مي‌شود: «روابط دارند درست مي‌كنند. مي‌خواهند دوباره ما را برگردانند به آن عهدي كه همه‌چيزمان اختناق در اختناق باشد.»


اين سخنراني امام در 12 فروردين 57 است يعني هشت سال پيش از ماجراي مك فارلين! و تدوين آن درست پيش از ماجراي مك فارلين تصادف شگفت‌آوري محسوب مي‌شود.


در اين فيلم با آوردن اين جملات كه «امام خميني كه هميشه بي‌پرده با مردم سخن مي‌گفت صريحا به هاشمي‌رفسنجاني مي‌گويد اين قضيه را در 13 آبان براي مردم شرح دهد» موضع‌گيري امام در مورد ماجراي مك فارلين به پايان مي‌رسد و به هيچ عنوان به نطق معروف امام در حمايت از طرف ايراني در ماجراي مك فارلين و شماتت سرزنش‌كنندگان اشاره‌يي نمي‌شود كه باز هم مويد برخورد گزينشي با مدارك تاريخي است.


در حالي كه با مراجعه به اسناد و شواهد تاريخي به اين نكته برمي‌خوريم كه پس از افشاي جريان مك فارلين، هشت تن از نمايندگان مجلس اقدام به طرح سوالي از وزير امور خارجه كردند و در مورد سطح روابط و اينكه چه مقام يا مقاماتي با چه مجوز قانوني اقدام به مذاكره كردند سوالاتي را تنظيم كردند. امضا‌كنندگان عبارت بودند از:


سيد احمد حسيني سيرجاني، جلال الدين فارسي، نيكروش، سيد‌محمد ‌خامنه‌اي، موسوياني، حسنعلي النجفي، رهناني، فهيم كرماني و اسرافيليان.


امام خميني در تاريخ 29 آبان 1365 با انتقاد صريح از عمل آن هشت نماينده فرمودند: در حالي كه كه كاخ كرملين به لرزه درآمده است و كاخ سياه سياهپوش شده است و مي‌خواهند توجيه كنند هي حرف‌هاي خودشان را و هي از اين‌ور به آن‌ور مي‌زنند كه توجيه كنند اين خطايي كه كردند و اين كسي را كه اينجا فرستادند و با رسوايي از اينجا بيرونش كردند، مي‌خواهند توجيه كنند. مع‌الاسف، بعضي از اشخاصي كه در خود ايران هستند، توجه به مسائل يا ندارند يا متعمدند. اينها هم به تبعيت از تبليغات آنها، آنها هم با همان لسان، اينجا تبليغ مي‌كنند.


من نمي‌خواهم در اين روز مبارك اسباب افسردگي اشخاص بشوم، لكن مي‌خواهم عرض كنم چرا اينقدر ما عقب افتاده هستيم؟ چرا ما بايد به واسطه اغراض نفسانيه اينقدر خودمان را ببازيم؟ چرا بايد وقتي كه دنيا به تزلزل درآمده است براي اين بي‌اعتنايي ايران به كاخ سفيد و سياه، چرا ما بايد توجيه كنيم مسائل آنها را؟ چرا ما بايد اينقدر غربزده باشيم يا شيطانزده؟ من هيچ توقع نداشتم از بعض اين اشخاص، ولو بعضي‌شان در نظر من پوچ‌اند، لكن از بعضي از اين اشخاص كه سابقه دارند هيچ توقع نداشتم كه در اين زمان كه بايد فرياد بزنند سر امريكا، فرياد مي‌زنند سر مسوولان ما! چه شده است؟ شماها چه‌تان است؟ چه كرديد شماها؟ شماها چرا بايد تحت تاثير تبليغات خارجي واقع بشويد يا تحت تاثيرات نفسانيت خودتان؟ در يك همچون مساله مهمي كه بايد همه شما دست به هم بدهيد و ثابت كنيد به دنيا كه ما وحدت داريم، وحدت ما اين‌طور شده است و در روزي كه هفته وحدت است چرا شماها مي‌خواهيد تفرقه ايجاد كنيد؟ چرا مي‌خواهيد بين سران كشور تفرقه ايجاد كنيد؟ چرا مي‌خواهيد دو دستگي ايجاد كنيد؟ چه شده است شما را؟ كجا داريد مي‌رويد؟ اين تذهبون؟ من نمي‌توانم كه آن طوري كه مي‌خواهم، با شما صحبت كنم و نمي‌خواهم در روز عيد رنجش براي شما پيدا كنم، لكن شما انصاف بدهيد كه در يك همچو وقتي، وقت يك همچو اموري است؟! وقت يك همچو تاييدي است از كاخ سفيد؟ وقت يك همچو تاييدي است از ريگان؟ لحن شما در آن‌ چيزي كه به مجلس داديد از لحن اسراييل تند‌تر است شما چه شده است كه اين‌طور شديد؟ شما كه اين نبوديد بعضي‌تان. من بعضي‌تان را مي‌شناسم. شما اين‌طور نبوديد.»


(صحيفه نور «جلد 20» صفحه 162)


حذف اين بخش از تاريخ و اين موضع‌گيري امام خميني براي كساني كه مدعي نمايش حقيقت بر اساس شواهد و مدارك تاريخي‌اند چه توجيهي دارد؟ آيا اگر بخشي از تاريخ خوشايند ما نبود مي‌توانيم آن را حذف كنيم و باز هم ادعاي متكي بودن بر اسناد و شواهد را داشته باشيم؟


سند راي ندادن روحاني به ميرحسين موسوي كجاست؟


تا اينجا، مخاطب فيلم كساني هستند كه منتقد سياست خارجي دولت روحاني‌اند و با ديدن اين تصاوير بايد قانع شوند كه اساسا از روز اول روحيه استكبار ستيزي در روحاني ضعيف بوده است اما در نقل قسمت‌هاي مربوط به 99 نفر، 18 تير و حجاب اجباري براي كاركنان ارتش هواداران اصلاح‌طلب روحاني هدف قرار مي‌گيرند تا آنها هم بفهمند با چگونه روحاني‌اي روبه‌رو هستند. در نقل داستان معروف به 99 نفر سازندگان فيلم انتخاب ميرحسين موسوي به عنوان نخست‌وزير آيت‌الله خامنه‌اي را با رضايت ايشان و تاكيد امام معرفي مي‌كنند كه روحاني با وجود اين دو نكته از جمله كساني بوده است كه با آن مخالفت كرده است.


«در مرداد سال 64 قرار بود رييس‌جمهور نخست‌وزير جديد را معرفي كند. رييس‌جمهور وقت بنا بر شرايط كشور با انتخاب مجدد آقاي ميرحسين موسوي به نخست‌وزيري موافقت مي‌كند اما جمعي از نمايندگان مخالف هستند.


امام خميني اختلافات را در آن برهه حساس از جنگ مناسب نمي‌دانند. با اين حال 99 نفر از نمايندگان حتي پس از توصيه امام هم ميرحسين موسوي را مناسب نخست‌وزيري ندانسته و به او راي مخالف مي‌دهند. اين جمع بعد‌ها به 99 نفر معروف مي‌شود كه حسن روحاني يكي از فعالان اين جمع است.»


در همين قسمت هم چند سوال وجود دارد


1- سند راي مخالف دادن روحاني به ميرحسين موسوي در سال 64 كجاست؟


2- آيا امام به نمايندگان مجلس دستور دادند كه به ميرحسين راي دهند؟ و حق انتخاب را از آنها سلب كردند؟


3- آيا سازندگان فيلم راي منفي دادن به ميرحسين موسوي را اتفاق مذمومي مي‌دانند‌؟


يك عكس؛ يك حرف و مشتي ادعا


در بخش مربوط به عزل محمد هاشمي ، نشان دادن عكس بوسيدن دست امام توسط او، سند عزل وي توسط حسن روحاني و وقت ندادن امام به وي محسوب مي‌شود و حقيقت تاريخي كه بركناري هاشمي به دستور شوراي نظارت بر صدا و سيما (متشكل از دو نفر به انتخاب رييس‌جمهور، دو نفر به انتخاب رييس قوه قضاييه و دو نفر به انتخاب مجلس شوراي اسلامي) بوده است و همچنين ملاقات روحاني با امام پوشيده مي‌ماند. (و البته اين نكته كه محمد هاشمي مديرعامل صدا و سيما بوده هم اين‌گونه بيان مي‌شود در آن زمان محمد هاشمي رياست صدا و سيما را بر عهده دارد.)


اين نوع گزينشگري در تاريخ و داشتن هويت معلق براي رسيدن به اهداف آني سابقه طولاني در عرصه سياسي دارد. رويكردي كه جذابيت‌هاي خاص خودش را هم دارد چون به راحتي با داشتن يك آرشيو و يك تدوينگر تازه كار، مي‌توان تمام وقايع تاريخ را مصادره به مطلوب كرد و گناهكاران را در جايگاه قهرمانان نشاند. فيلم‌هاي زيادي هم در تاريخ سينما با اين شيوه ساخته شده‌اند و اگر اين فيلم ادعاي مستند بودن نداشت، مي‌شد به راحتي آن را در ژانر تخيلي دسته‌بندي كرد و فقط اين بحث را مطرح كرد كه آيا امكان ساختن چنين فيلمي درباره سران قوا مجاز است يا خير؟


ماجراي ديگري كه باز تقطيع تاريخ به وفور در آن مشاهده مي‌شود پرونده هسته‌يي ايران است.

 

آيا وزراي اروپايي ايران را در خاك خود فريب دادند و رفتند؟


بخش هسته‌يي آخرين قسمت اين كليپ است كه احتمالا دستمايه شماره‌هاي بعدي هم قرار خواهد گرفت. در اين قسمت راوي داستان باز هم فيلم‌هاي تقطيع شده را چاشني اظهارنظرهاي خودش مي‌كند تا چند ادعا را ثابت كند:


1- ايران در پذيرفتن تعليق غني‌سازي اشتباه كرد.


2- سه وزير اروپايي و البرادعي به تهران آمدند ايراني‌ها را فريب دادند و رفتند.


3- تيم مذاكره‌كننده براي حفظ وجهه و اعتبار سياسي خود براي افكار عمومي داخل نياز به يك توافق هرچند حداقلي داشت.


4- بعد از بيانيه تهران 21ماه كل فعاليت‌هاي هسته‌يي متوقف شد .


براي اثبات اين ادعاها بخش‌هايي از حرف‌هاي خاتمي، البرادعي، مقامات اروپايي و ظريف و موسويان استفاده مي‌شود تا «تعليق داوطلبانه هسته‌يي ايران»، «توقف اجباري هسته‌يي توسط اروپايي‌ها» معرفي شود و بيانيه تهران را نه «تعليق پروژه‌هاي تكميل شده» كه «توقف پروژه‌هاي كامل نشده» نشان دهند.


البته در سال‌هاي اخير مشابه اين موضع‌گيري‌ها را زياد شنيده‌ايم و تمام توضيحات ارائه شده در اين سال‌ها فقط منجر به اين شده كه منتقدان متوجه شوند چيزي به نام قطعنامه تهران وجود ندارد بلكه بيانيه تهران صحيح است. اين پيشرفت در كليپ من روحاني هستم مشاهده مي‌شود اما در همين سطح باقي مي‌ماند.


حال براي بررسي اين ادعاها بايد به تاريخ مراجعه كنيم و زمينه‌يي را كه در آن بيانيه تهران امضا شد بررسي كنيم و ببينيم «هيات مذاكره‌كننده براي حفظ وجهه و اعتبار خود» چه توافقي را امضا كرد؟


مهر سال 1382 است. در شهريور همان سال آژانس عليه ايران قطعنامه صادر كرده است و كشف آلودگي در سطح بالا در ايران و همچنين تمام آنچه غرب پنهانكاري ايران در قضيه هسته‌يي مي‌نامد منجر به صدور قطعنامه‌يي شديد‌اللحن عليه ايران شده كه ضرورت تعليق كليه فعاليت‌هاي مرتبط با غني‌سازي، امضا، تصويب و اجراي پروتكل الحاقي و پاسخ به تمامي پرسش‌هاي آژانس از جمله بندهاي آن بود.


اين قطعنامه را در كنار اين واقعيت بگذاريد كه امريكا در عراق و افغانستان همسايه ايران شده بود و به قول راوي داستان من روحاني هستم، فاتح عراق بود.


در تاريخ چند دهه اخير دو نوع رويكرد نسبت به صدور چنين قطعنامه‌هاي تهديد‌آميزي وجود دارد: يك رويكرد كه معتقد است نبايد تلاشي براي اعتماد‌سازي كرد، بايد با هر‌گونه شفاف‌سازي مخالفت كرد و تحريم هم شد؛ چنين رويكردي در اين جمله تاريخي متبلور است كه «آنقدر قطعنامه بدهند تا قطعنامه‌دان‌شان پاره شود». اين نوع رويكرد براي اتخاذكنندگانش هزينه‌يي ندارد ژستي حماسي هم محسوب مي‌شود اما هزينه‌اش را مردم عادي پرداخت مي‌كنند.


رويكرد دوم هم اين است كه با تعامل و مذاكره جلوي تحريم و تهديد و صدور قطعنامه را بگيرند و سياست را عرصه تعامل و نه تقابل بدانند.


حال بزرگ‌ترين انتقاد فيلم به دكتر روحاني عدم اتخاذ رويكرد اول است به همين دليل هم روايتي مغلوط و تحريف شده از نشست تهران ارائه مي‌شود. راوي داستان مدعي مي‌شود «مذاكره كنندگان براي حفظ وجهه خود تعليق را پذيرفتند.»


اين ادعاي بزرگي است كه مذاكره‌كنندگان بدون اطلاع سران نظام تصميمي به اين مهمي گرفته‌اند. غني‌سازي را پذيرفته‌اند و آن‌گونه كه راوي مي‌گويد «وقتي كار از كار گذشت فهميدند كه اشتباه كردند».


تعليق غني‌سازي موضع نظام بود يا تصميم روحاني؟


آيا اسناد و شواهد تاريخي هم اين ادعا را تاييد مي‌كند؟ با رجوع به كتاب «امنيت ملي و ديپلماسي هسته‌يي» كه قاعدتا بايد جزو مدارك و شواهد فيلم قرار مي‌گرفت روحاني مي‌نويسد: در تاريخ 23 /7/82 طرحي تحت عنوان «طرح اقدام براي خروج از بحران هسته‌يي» به عنوان چارچوب مذاكرات تدوين كردم و آن را براي مقام معظم رهبري و رييس‌جمهور فرستادم در اين طرح همه موارد مهمي كه قرار بود در مذاكرات آتي با سه وزير مطرح شود تبيين شده بود. موارد پيشنهادي در اين طرح به جز محدوده تعليق قبلا در جلسه سران نظام به تصويب رسيده بود لذا شبي كه قرار بود سه كشور اروپايي به ايران بيايند تنها موضوع محل بحث محدوده تعليق بود زيرا قطعنامه خواستار تعليق كامل بود و لازم بود مجوز ما در اين زمينه هم دقيقا روشن باشد كه در نهايت در آن شب مقرر شد تعليق صرفا در محدوده تعليق گازدهي در نطنز باشد. يكي از نكات مهم اين است كه برخي مي‌پندارند تعليق پيشنهاد ايران بوده است گويي نمي‌دانند قطعنامه شهريور 1382 آژانس تعليق كامل را از ايران خواسته بود. اينها مي‌گويند چرا تعليق به صورت داوطلبانه پذيرفته شد؟گويا آنها مطلع نيستند كه قطعنامه از ايران خواسته بود همه فعاليت‌هايي را كه مربوط به غني‌سازي است به صورت الزامي تعليق كند» ص‌176


«در تاريخ 27/7/82 هم مقام معظم رهبري و هم رييس‌جمهور به طرح فوق، كتبا پاسخ مثبت داده و آن را تاييد كردند» ص 177


اما در اين بخش هم باز نشان دادن «تصاوير روحاني و ظريف در حين مذاكره سند دادن ادعاي رودست خوردن آنها از طرف مقابل مي‌شود.


تمام فيلم‌هاي تقطيع شده از خاتمي و موسويان، يوشكا فيشر و... در خدمت القاي اين نكته‌اند كه ايران فريب خورد در حالي كه اين‌گونه نبوده است. در بخشي از فيلم جان ساورز (عضو تيم مذاكره‌كننده انگليس) مي‌گويد: ما به تهران رفتيم تا آنها را قانع كنيم كه غني‌سازي اورانيوم را متوقف كنند. همچنين «هر چيز ديگري كه ربطي به غني‌سازي دارد» را بايد براي هميشه متوقف كنند.


آيا سازندگان من روحاني هستم در همين جمله تامل نكردند و از خود نپرسيدند «آيا هر آنچه مربوط به غني‌سازي بود، متوقف شد؟» دقيقا در قطعنامه‌يي كه پيش از ورود وزراي سه كشور اروپايي به ايران صادر شده بود آمده بود «all related activities »


اما در بيانيه تهران طرف ايراني توانست كلمه related را حذف كند و در همان دوسالي كه راوي داستان مدعي توقف برنامه‌هاي هسته‌يي است پروژه‌هاي ناتمام را كامل كند كه ucfاصفهان و آب سنگين اراك از جمله اين فعاليت‌ها هستند.


اين نكته كه البرادعي بعد از رفتن از تهران معنايي گسترده‌تر از تزريق گاز به نطنز بار واژه تعليق كرد درست است اما آيا ايران به اين تعريف عمل كرد يا اساسا قولي براي عمل به آن داده بود؟


«البته البرادعي بعدا تحت فشار اروپا تخلف كرد و آژانس هم با تفسير جديدي علاوه بر نطنز قطعه‌سازي و مونتاژ را جزو موارد تعليق اعلام كرد كه آن تفسير مورد اعتراض ما قرار گرفت و با آن مخالفت كرديم و به آن عمل نكرديم» (امنيت و ديپلماسي هسته‌يي ص 186)


روحاني در برنامه‌هاي تلويزيوني پيش از انتخابات هم اين نكته را توضيح داد و در مقابل ادعاي مجري مبني بر توقف برنامه‌هاي هسته‌يي، پروسه تكميل بخش‌هاي مختلف هسته‌يي در همين زمان را برشمرد اما ظاهرا سازندگان فيلم به آن بخش از آرشيو صدا و سيما دسترسي نداشته‌اند اما قطعا مي‌دانند كه مهم‌ترين انتقاد غربي‌ها همين است كه چرا ايران تعريف وسيع تعليق را نپذيرفت اما خود روحاني مي‌نويسد من در جلسه صراحتا به آنها گفتم:«من به شما مي‌گويم تعليق عملا جز تعليق گازدهي نطنز نخواهد بود. بنابراين بر سر هر عبارتي در متن بيانيه توافق كنيم. بدانيد در مقام عمل جز گازدهي در نطنز هيچ مورد ديگري تعليق نخواهد شد.» ص‌182


اينكه البرادعي بعد از بيانيه تهران معنايي گسترده‌تر از تغذيه سانتريفيوژها ارائه كرد پايان تلخ فيلم من روحاني هستم است و باز در اينجا به آنچه در واقعيت رخ داده توجه نمي‌شود.


«ايران اكنون فهميده بود كه اشتباه كرده است ولي مقداري دير شده بود! 21 ماه فعاليت‌هاي هسته‌يي ايران در حال تعليق قرار داشت و اين تعليق داوطلبانه هم مانع صدور قطعنامه شوراي حكام عليه ايران نشد.» اين جمله آخر باز هم با تاريخ تطابقي ندارد چرا‌كه تعليق داوطلبانه براي آن بود كه پرونده ايران به شوراي امنيت نرود كه نرفت.


در انتهاي اين بخش، بيانات مقام معظم رهبري هم پخش مي‌شود البته نه اين سخنان كه «كاري كه در كشور در اين زمينه چه در چالش بين‌المللي مربوط به كار هسته‌يي و چه در خود كار هسته‌يي انجام مي‌گيرد كاري است كه با حكمت و مشورت دارد انجام مي‌شود كار با مشورت با تدبير و در اين دو سال هم همين‌جور بوده است و با فكر جمعي انجام شده است و پيشرفت كرده‌ايم. بعد از اين هم همين‌جور خواهد بود. 29/7/84»


بنابراين مي‌توان به روشني ديد كه در اين بخش هم با تاريخ به صورت گزينشي برخورد شده و واقعيت فداي مصلحت نهايي فيلم شده است. در حالي كه مصور كردن تاريخ با اين ميزان از تحريف و غرض ورزي البته كه ممكن است و خريداران خود را هم دارد اما نامش ديگر مستند بر پايه شواهد و مدارك نيست. همان‌طور كه فيلم «آرگو» و« 300» و «بدون دخترم هرگز» نمي‌تواند نشانگر تاريخ واقعي ايران باشد.


سعي من در اين نوشته بررسي اسنادي بود كه اين كليپ مدعي استفاده از آنها بود اما در تمام مدت ديدن اين كليپ داستاني كه سال‌ها پيش شنيده بودم در ذهنم تداعي مي‌شد كه فكر مي‌كنم بازگويي آن كمي از خشكي و خستگي اين مرور تاريخي بكاهد. خطيب حواس‌پرتي براي مستمعينش تعريف كرد كه حضرت يونس را گرگ بالاي منار دريد. قول خطيب را براي ظريفي نقل كردند او سري با تاسف تكان داد و گفت تقريبا همين‌طور است كه مي‌فرمايند با اين تذكر كه اولا يونس نبود و يوسف بود ثانيا بالاي منار نبود و ته چاه بود ثالثا گرگ پاره‌اش نكرد بلكه نجات يافت و عزيز مصر شد... بعد از ديدن « من روحاني هستم» مي توان گفت تقريبا همان طور است كه مي‌فرمايند با اين تذكر كه . . .

بازدید از صفحه اول
sendارسال به دوستان
printنسخه چاپی
نظر شما:
نام:
ایمیل:
* نظر:
داغ ترین ها