ساناز در اتاق وکیل صحنه ای باورنکردنی دید و..!

مرد 40ساله که به اتهام ایجاد مزاحمت به کلانتری هدایت شده بود، در حالی که عنوان می کرد، همسرم به نام ساناز از 2ماه قبل منزلم را ترک کرده بود و من هیچ اطلاعی از او نداشتم، تا این که او را در دفتر وکیلش پیدا کردم، به کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: وقتی او را نزد وکیلش دیدم، خیلی خوشحال شدم، می خواستم با او صحبت کنم تا به خانه بازگردد، زیرا معتقد بودم دخالت های بی مورد مادرم موجب شده بود زندگی به کام همسرم تلخ شود، اما او حاضر به سخن گفتن با من نبود و مدام سر و صدا می کرد تا این که با پلیس تماس گرفت و مأموران انتظامی مرا به اتهام ایجاد مزاحمت و سروصدا در دفتر وکیل، به کلانتری آوردند. این در حالی است که من می خواهم گذشته را جبران کنم و با پیدا کردن کاری از بیکاری نجات یابم، سپس منزل مستقلی از مادرم می گیرم تا با یکدیگر زندگی کنیم. اگر او از من طلاق بگیرد، دیگر نمی توانم به این زندگی ادامه بدهم، ولی همسرم از من متنفر شده است و راضی نیست حتی با من سخن بگوید...

مرد 40 ساله در حالی که به بیماری روحی و روانی خود اشاره می کرد، ادامه داد: مادرم دندانپزشک و پدرم پزشک عمومی بود و من تک فرزند آن ها بودم. پدر و مادرم مشکلات زیادی با یکدیگر داشتند و نمی توانستند با هم به تفاهم اخلاقی برسند.

مادرم زنی عصبانی و پرخاشگر بود، به همین خاطر هم هنگامی که من 2سال بیشتر نداشتم آن ها از یکدیگر جدا شدند و من در یک محیط پرتنش بزرگ شدم. این در حالی بود که بیماری های روحی و روانی مادرم پس از جدایی شدت یافت و وابستگی او به من بیشتر شد به حدی که هیچ گاه اجازه نمی داد پدرم را ملاقات کنم، حتی زمانی که پدرم آخرین لحظات عمرش را سپری می کرد و دوست داشت مرا برای آخرین بار ببیند، مادرم اجازه نداد به بالین او بروم.

این گونه بود که من هیچ گاه پدرم را ندیدم و همین عوامل باعث شد تا من از نظر روحی و روانی دچار مشکل شوم.این در حالی بود که با کمک مادرم ازدواج کرده بودم و مادرم نیز به خاطر همین بیماری های روحی بازنشسته شده بود و زندگی سختی را می گذراندیم. مادرم مدام در زندگی من دخالت می کرد و من هم در شرایطی قرار داشتم که همواره موجب آزار و اذیت همسرم می شدم تا این که همسرم نتوانست این وضعیت را تحمل کند و بالاخره پس از 10سال زندگی مشترک در حالی خانه را ترک کرد که تا روز گذشته هیچ خبری از او نداشتم. وقتی او را نزد وکیلش دیدم، خیلی خوشحال شدم اما ...