تدبیر24 : ظاهرا آنچه تعبیر به قواعد تشکیلاتی اردوگاه اصلاحطلبان میشود این روزها به سوژهای برای هجمه به آنها تبدیل شده است و جالب اینکه هجمهگران عمدتا از طیف تندروی اردوگاه رقیب یعنی مدعیان اصولگرایی هستند. اخراج یک عضو اصلاحطلب از حزب کار و مجمع زنان اصلاحطلب آیا آنچنان تاثیری در فضای سیاسی گذاشته است که ساکنان اردوگاه اصولگرایی فریاد واحیرتا سر دادهاند؟
برای بررسی رفتار تندروهای جریان اصولگرا که دیگر هجمه را از مصاحبه و گفتوگو با خبرگزاریهای همسو به نشریات خودشان کشاندهاند باید چند مولفه مورد بررسی قرار بگیرد:
1- آیا به راستی تندروها هنوز نمیدانند اصلیترین تصمیم اصلاحطلبان برای کنار گذاشتن یک عضو خود معنایی جز صیانت و حفاظت از آرای افرادی ندارد که در انتخابات شورای شهر لیست منتشر شده جریان اصلاحطلبی را در مقابل خود قرار دادند و نام 31 نفر را عینا و بدون کوچکترین تردیدی، از آن لیست بر برگه رای خود منتقل کردند؟ شاید تندروهای جریان اصولگرایی این مولفه یعنی احترام و صیانت از آرای حامیانشان آنچنان برایشان دارای اهمیت نیست که اینگونه در مقابل رقیب که اساس خود را بر این پایه نهاده است جبههگیری میکنند. اکنون باید واحیرتا را سرداد و گفت که آقایان تندرو هنوز کام حامیان شما از سال 84 تلخ است و آنچه در آن سال انجام دادید را به فراموشی نسپردهاند. خاطرتان هست چگونه موثرترین مهره خود یعنی حجتالاسلام ناطق نوری را کنار گذاشتید و بعد عنوان داشتید که او خودش قهر کرد و کنار رفت؟
اگر شما خاطرتان نیست در اذهان باقی است که اگر ناطق نوری هم به ادعای اصولگرایان قهر کرد و رفت، تنها یک دلیل داشت که آن هم عدم تبعیت برخی ساکنان اردوگاه اصولگرایی از نظر جمعی بود چنانکه برخی بر حمایت از لاریجانی به توافق رسیدند اما برخی دیگر بر طبل حمایت از قالیباف و احمدینژاد کوبیدند. اصولگرایان کافی است کمی به حافظه تاریخی خود رجوع کنند تا به خاطر بیاورند آنچه آنها در آن سال و سالهای بعد کردند تبعاتی بس پرهزینهتر از اخراج یک عضو اصلاحطلب آن هم با دلیل صیانت و احترام به رای مردم داشت.
2- یک روزنامه اصولگرا روز گذشته درصدد القای این شائبه بود که اصلاحطلبان ادامه حیات سیاسی خود را در «دیکتاتوری آشکار» میبینند. دیکتاوری آشکار واقعا به چه معناست؟ آیا تاکید بر پیروی از خرد جمعی نام دیکتاتوری دارد؟ در اینجا لازم است به انتخابات اخیر ریاستجمهوری باز گردیم یعنی روزهایی که حدادعادل، قالیباف و ولایتی به دور یک میز نشسته و عهد کردند که یکی از این سه نفر به عنوان کاندیدای اصولگرایان در این انتخابات معرفی شود. در ابتدا این سه فرد در کنار هم عکس یادگاری انداختند و به دوربینها لبخند زدند اما کمی که گذشت و نوبت به کناره گیری دو فرد به نفع یکی شد، در اذهان وجود دارد که چهها گفتند تا خود تنها باقی مانده ائتلاف سه نفره باشند. اگر اکنون نام اصرار اصلاحطلبان بر پایبندی به اصول حزبی و تشکیلاتی را باید دیکتاتوری و اصرار بر القای مشی دیکتاتوری دانست پس آنچه موجب سردرگمی حامیان اصولگرایی در انتخابات ریاستجمهوری و تاکید هر جریان اصولگرا بر اصلح بودن گزینه آنها و لزوم کنار کشیدن به نفع سایر گزینهها را چه باید نامید؟
آیا میتوان اظهارات برخی اصولگرایان در آن روزها در مورد حدادعادل که گفت به نفع دو فرد دیگر ائتلاف کنار نرفته است را فراموش کرد؟ آیا صرف اینکه اصلاحطلبان دارای فقر رسانهاند و نمیتوانند آنچنان که لازم است پاسخی به مدعیان دفاع از حقوق مردم بدهند، باید اینگونه تبلیغ کرد که آنها دیکتاتور و جریان رقیب حامی حقوق ملتند؟
3- برخی اینگونه خبر میدهند که جریان تندروی اصولگرا درصدد اجرای پروژه تضعیف شورای شهر چهارم است و گام کنونی القای اختلافات اصلاحطلبان در این شوراست و اینچنین نتیجه میگیرند که با این وضعیت به امور شهری و خواست مردم پاسخ مناسبی داده نخواهد شد اما طی گفتوگوهای آرمان با اعضای شورا این نتیجه حاصل شد آنچه در پشت درهای شورای شهر گفته میشود تنها توهمات ذهنی افرادی است که نمیتوانند جای خالی تندروها را در کرسیهای قدرت تحمل کنند و منافعشان در حضور اصلاحطلبان و اعتدالگرایان محقق نخواهد شد. به راستی در این سالها که اصلاحطلبان حضور پررنگی در ساختمان بهشت نداشتند غیر از اختلافات دولت و شورا و به تبع آن شهرداری چه نصیب پایتخت نشینان شد؟ آیا عدم تخصیص بودجه مترو به دلیل رقابت انتخاباتی آقای قالیباف با رئیسجمهور سابق، دردی از درد مردمان حل کرد یا بر درد و مشکلات آنها افزود؟ آیا سکوت مخلصانه اصلاحطلبان در این ایام سبب شرمندگی تندروها شده که اکنون در پاسخ به این بزرگواری و سکوت به دنبال انتقامند.
4- یک روزنامه اصولگرا روز گذشته در سرمقالهاش چنین نوشت که « آقای قالیباف، شهردار منتخب تهران نشانههای درخور توجهی از همراهی خود با مدعیان اصلاحات بروز داده است. بنابراین، آقای قالیباف اگرچه شهردار ایدهآل و مورد انتظار اصلاحطلبان نیست ولی انتخاب ایشان نمیتواند مدعیان اصلاحات را تا آن اندازه نگران کرده باشد که عنان از کف داده و با اینهمه سروصدا و جاروجنجال دست به اقدامی بزنند که مفهوم روشن آن رویکرد رسمی جبهه اصلاحات به دیکتاتوری آشکار و بیپرده است.» در اینجا سعی شده است تا قالیباف به نوعی گزینه درجه دو اصلاحطلبان تلقی و عنوان شود که او هرازگاهی رفیق گرمابه و گلستان اصلاحطلبان بوده که استدلالی غیرمنطقی است.
به نظر میرسد هدف از نگارش این سطور این بوده تا القا شود اکنون اگر راستگو اخراج میشود تنها به این دلیل است که قالیباف شهردار شده و محسنهاشمی به این کرسی نرسیده است که این، نوعی فرافکنی علنی است. اصلاحطلبان بارها عنوان داشتهاند برای آنها، بهبود وضعیت شهر و رفع مشکلات مردم در صدر اولویت قرار دارد و حتی محسنهاشمی که گزینه اصلاحطلبان برای تصدی کرسی شهرداری بود بارها در گفتوگوهای خود به این مهم اشاره کرده لذا تندروهای اصولگرا سعی دارند با این نوشتارها افکار عمومی را از موضوع اصلی منحرف کنند. 5- اما موضوع اصلی چه میتواند باشد که این میزان هراس نسبت به آن وجود دارد؟ در بیان هراس اصولگرایان باید این گمانه را مطرح کرد که هنوز حکم شهرداری قالیباف به امضای وزیر کشور نرسیده و در مورد قانونی بودن حضور دوباره او در شهرداری اشکالات قانونی مطرح است.
از سوی دیگر باید این موضوع را مدنظر داشت که اصلاحطلبان در این دوره مانع ایجاد ابهامات مالی در شهرداری و نهادهایی خواهند شد که به نوعی با شورای شهر در ارتباط است البته نمیتوان به طور قاطع گفت که در گذشته این نظارت وجود نداشته است اما با حضور اصلاحطلبان مطمئنا تقویت و منسجمتر خواهد شد. 6- در نهایت باید به دوستان اصولگرا توصیه کرد آرامش جامعه و تهران برای آنها باید در اولویت قرار گیرد و هجمه و دیکتاتور خواندن اصلاحطلبان دردی از مشکلات کلانشهر تهران دوا نخواهد کرد بلکه در هرج و مرج و قیل و قالهای سیاسی آنچه مغفول میماند احترام به خواست مردمی است که با اعتماد به پای صندوقهای رای آمده و 31 عضو شورای شهر را انتخاب کردند.