بخش خصوصی؛ پایه رشد اقتصادی خيرخواهان

بخش خصوصی؛ پایه رشد اقتصادی

اقتصاد ایران در حالی وارد سال پایانی سند چشم‌انداز ۲۰ ساله ۱۳۸۴ تا ۱۴۰۳ می‌شود که موفقیت کمی در جامه عمل پوشاندن به هدف رشد اقتصادی برای تبدیل ایران به اقتصاد اول منطقه مطابق با این سند داشته است. در واقع انتظار طبیعی این بود که دستیابی به رشد اقتصادی بالا و مداوم و به‌تبع آن ایجاد مشاغل جدید برای انبوه جوانان جویای کار، هر اولویت دیگر مدنظر حکومت را تحت‌الشعاع خود قرار دهد.
ایران قوی هاشمی‌طبا

ایران قوی

همچون سال‌های گذشته، در روز 22 بهمن مردم ایران در راهپیمایی سالروز پیروزی انقلاب اسلامی یعنی بیست‌و‌دوم بهمن حضور یافتند و خاطره پیروزی انقلاب و نیز شهدای انقلاب و دفاع مقدس را گرامی داشتند. انقلابی که با شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی پیروز شد و مردم اعم از خواص یا عوام با برداشت خود -‌هر‌چند متفاوت- از آن استقبال کرده و بر آن پای فشردند
سه‌شنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۲ - 2024 March 19
کد خبر: ۱۲۱۴۵۸
تاریخ انتشار: ۲۷ مهر ۱۳۹۹ - ۰۹:۰۰
چطور می شود خواننده ای ملی را از مردم دور کرد، به او اجازه برپایی کنسرت در کشورش را نداد و رسانه ملی هم هیچ تصویر و خبر و صدایی از او پخش نکند و بعد از مردم انتظار داشت که نام آهنگ های او را به زبان آورده و بدانند و بعد هم دلیل آورد که خواننده های ممنوع دیگری مثل ساسی مانکن و غیره هم هستند که مردم دانلود و گوش می کنند! این چه سیاستی ست؟ این که خود مُهر تایید بر کم کاری و بد کاری و خرابکاری چندین ساله مسئولان در عرصه فرهنگ این مملکت است!

تدبیر24»آساره کیانی - بزرگان موسیقی و چهره های شاخص و اهل فن در این حوزه معتقدند که آثار محمدرضا شجریان، اسطوره آواز ایران، به نوعی ترسیم زندگی است. آن ها می گویند هر کدام از آثار این استاد از تولد آغاز می شود، فراز و فرودهای زندگی را طی می کند و پایانی هم دارد. در واقع خلق چنین آثاری به این دلیل رخ داده است که استاد، خود با یکان یکانِ آثارش زندگی کرده است و یکی از علل اصلیِ همذات پنداری یا لذت بردن مخاطب آواز او در همین اصل مهم گنجانده شده است. به واقع، مخاطب گوش می سپارد و در این تکه از زندگی با استاد همراه می شود، به فکر فرو می رود و دل به او می دهد حتی اگر نام آهنگ های استاد را هم بلد نبوده و مخاطب حرفه ای موسیقی هم نباشد. و بی شک آن اندیشیدن و معنا و آن جانِ کلام که همواره مد نظر استاد بود، وقتی با چونان الحان پرشکوهی به گوش رسد، لاجرم اتفاق خواهد افتاد.

هفدهم مهرماهِ سال یکهزار و سیصد و نود و نه، زمانی که خبر درگذشت استاد، آوار ایران، محمدرضا شجریان منتشر شد، شمار بالایی از مردم به سمت بیمارستان جم، بیمارستانی که او بستری بود، رفتند و این رفتن شاید برای بسیاری، ناخودآگاه و از پیش تعیین نشده اتفاق افتاد؛ چهره ها همه اندوهگین، صورت ها خیس بود و اشک ها خود را زیر ماسک ها پنهان می کردند.

کم کم زمزمه های مرغ سحر برخواست و علاوه بر مرغ سحر آثار دیگری هم همخوانی شد اما تصنیف تاریخی مرغ سحر که نام محمدرضا شجریان بدجور با آن گره خورده نوای غالب مردمی بود که نه تنها مقابل بیمارستان جم که در گوشه گوشه ی کشور به یاد استاد و برای استاد همخوانی می شد.

در چنین فضای احساسی حاکم، تصورش را کنید یک رسانه، میکروفون و دوربینش را بردارد، مردم را به گوشه ای برده و با این نیت که نشان دهد هیچ یک از این مردم آواز شجریان گوش نمی کنند و(لابد برای مقاصد دیگر اینجا جمع شده اند) از آن ها بپرسد که مشخصا نام آهنگ هایی را که از شجریان گوش کرده اند بازگو کنند.

همه می دانند که محمدرضا شجریان سالهای زیادی در کشور خودش ممنوع الکار بود و این را خود بارها اشاره و از این بابت اظهار تاسف کرده بود. ممنوع الکاری به دلایل بی تفاوت نبودن به خواست غالب مردم و اظهارنظرهای اجتماعی بازمی گردد و محمدرضا شجریان که از همان آغاز که شروع به فعالیت کرده بود و تکلیفی روشن در این زمینه داشت، مگر می توانست مسیری متفاوت از آنچه مردم می خواهند و می گویند برود و بگوید و بخواند؟

بله؛ نسخه آنلاین روزنامه فرهیختگان، با تمرکز بر نوع پوشش مردم و نشان دادن طرح لباس، آرایش مو یا حتی همراه داشتن حیوان خانگی، مدام بر اینکه این افراد نام آهنگ های استاد شجریان را نمی دانند، تاکید می کرد.

اما مگر می شود از همه ی آن هزاران نفر جمعیت، هیچکسی نام آهنگ های شجریان را نداند. از سوی دیگر، نوع شخصیت محمدرضا شجریان(با آن وسعتِ محبوبیت) موجب شده بود هر کسی به بهانه ای به او علاقه مند باشد حتی اگر شنونده ی پرو پاقرص آهنگ هایش هم نباشد.

و نکته ی مهم اینکه چطور می شود خواننده ای ملی را از مردم دور کرد، به او اجازه برپایی کنسرت در کشورش را نداد و رسانه ملی هم هیچ تصویر و خبر و صدایی(حتی ربنا که خود استاد اجازه داده بود) از او پخش نکند و بعد از مردم انتظار داشت که نام آهنگ های او را به زبان آورده و بدانند و بعد هم دلیل آورد که خواننده های ممنوع دیگری مثل ساسی مانکن و غیره هم هستند که مردم دانلود و گوش می کنند.

این چه سیاستی ست؟ این که خود مُهر تایید بر کم کاری و بد کاری و خرابکاری چندین ساله مسئولان در عرصه فرهنگ این مملکت است!

مشخص نیست که نشان دادن تصویر واضح مردمِ عزادار و تمسخر آن ها(هرچند که آن را انکار کنند گویا روز و شب را انکار کرده اند) آن هم بدون مجوز، می تواند مصداقی از جرم محسوب شود؟ و افرادی که مورد تمسخر واقع شده اند می توانند پیگیری یا شکایت خود را به جایی ببرند؟

بگذریم از این قضیه که عده ای هم از همان آغاز شنیدن خبر درگذشت استاد، با کنکاش در زندگی شخصی او و شخم زدن سالهای دور و نزدیک زندگی استاد سعی در تخریب چهره اخلاقی و شخصیت خانوادگی او داشته و دارند و صدالبته برابرِ موج عظیم و حیرت انگیزِ مردم و عزایی عمومی که خود برای عزیز از دست رفته شان برپا کردند مُشتی هم نمونه خروار نیست.

پی نوشت: اینجا هم مثل همه جای دیگر دنیا ویروس کرونا بر زندگی مردم حاکم شده و مردم با اشراف به این موضوع و رعایت نکات بهداشتی، مقابل بیمارستان جم تجمع کردند. اینکه عده ای بحث عدم رعایت فاصله اجتماعی و بیرون نیامدن به خاطر کرونا را مطرح می کنند، بحثی درست است اما زمانی، عدم رعایت فاصله های اجتماعی، بیشتر به چشم خورد که ماموران امنیتی مانع تجمع مردم شده و با ابزار و تهدید سعی در متفرق کردن آن ها داشتند و اینگونه شد که فاصله های از میان برداشته شد.

در واقع، گاه عرصه آنچنان بر مردم تنگ می شود که هیچ جایی برای بیان احساساتِ ساده ی خود نداشته و لاجرم چنیین اتفاقاتی رخ می دهد.

بازدید از صفحه اول
sendارسال به دوستان
printنسخه چاپی
نظر شما:
نام:
ایمیل:
* نظر:
داغ ترین ها