بخش خصوصی؛ پایه رشد اقتصادی خيرخواهان

بخش خصوصی؛ پایه رشد اقتصادی

اقتصاد ایران در حالی وارد سال پایانی سند چشم‌انداز ۲۰ ساله ۱۳۸۴ تا ۱۴۰۳ می‌شود که موفقیت کمی در جامه عمل پوشاندن به هدف رشد اقتصادی برای تبدیل ایران به اقتصاد اول منطقه مطابق با این سند داشته است. در واقع انتظار طبیعی این بود که دستیابی به رشد اقتصادی بالا و مداوم و به‌تبع آن ایجاد مشاغل جدید برای انبوه جوانان جویای کار، هر اولویت دیگر مدنظر حکومت را تحت‌الشعاع خود قرار دهد.
ایران قوی هاشمی‌طبا

ایران قوی

همچون سال‌های گذشته، در روز 22 بهمن مردم ایران در راهپیمایی سالروز پیروزی انقلاب اسلامی یعنی بیست‌و‌دوم بهمن حضور یافتند و خاطره پیروزی انقلاب و نیز شهدای انقلاب و دفاع مقدس را گرامی داشتند. انقلابی که با شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی پیروز شد و مردم اعم از خواص یا عوام با برداشت خود -‌هر‌چند متفاوت- از آن استقبال کرده و بر آن پای فشردند
پنجشنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 2024 May 02
کد خبر: ۲۹۰۱۹
تاریخ انتشار: ۲۴ تير ۱۳۹۳ - ۱۲:۲۰
محمد علی مشفق :
برخی فکر می کنند که اگر رهبری رسماً دولت را تائید کرده‌اند پس قبل از آن تائیدی در کار نبوده است ابداً این طور نیست. وقتی رهبری حکم تنفیض می‌دهد و شورای نگهبان کاندیداها را تائید می‌کند و مردم با رای خود به انتخابات صحه می‌گذارند، مگر می‌شود رهبری رئیس‌جمهور را تائید نکنند.
تدبیر24: دولت برآمده از رای مردم هنوز یک سال نیست که کار خود را اغاز کرده است اما در همین یک سال با انواع و اقسام حمله‌ها و هجمه‌ها از گردهمایی دلواپسان تا مطرح شدن استیضاح وزیر علوم به بهانه واهی انتصابات موسوم به جریان‌های سال 88 مواجه بوده است. هفته گذشته رهبر انقلاب در جمع  مسئولان، کارگزاران و جمعی از مدیران ارشد دستگاه‌های مختلف کشوری و لشگری حمایت علنی خود را از دولت اعلام کردند تا حرف ایشان فصل ختامی بر تمام حمله‌ها و هجمه‌ها علیه دولت باشد، اما آیا این افراد دست از حملات خود برخواهند داشت؟ در همین رابطه پویش گفتگویی را با محمد علی مشفق؛ فعال سیاسی اصلاح‌طلب انجام داده که در ادامه می خوانید:

فکر می‌کنید بعد از حمایت رهبری از دولت یازدهم حمله‌کنندگان به دولت از حمله و هجمه‌های خود دست برخواهند داشت؟

رهبری از همه دولت‌ها دفاع کرده‌اند، چه از دولت احمدی‌نژاد که کشور را 50 سال عقب انداخته، چه از دولت آقای خاتمی و نیز از آقای هاشمی. مساله اینجاست جریانی در 24 خرداد 92 در انتخابات شکست خورد و جریان اصلاح‌طلب با رای به آقای روحانی باعث به روی کار آقای روحانی به ساختمان پاستور شدند و تردیدی نیست که این افراد مزه قدرت بهمراه در امد های نفت را بر سر سفره خود دیده اند  و لذا  تمام قدرت را بهمراه آن رانت های نفتی می‌خواهند. جریان اصولگرا به خصوص بخشی که طرفدار دولت آقای احمدی‌نژاد بودند ،با وجود اینکه در انقلاب نقشی نداشتند، اما از همه طلبکار بودند و به اصطلاحی دیر امدند و زود می خواهند بروند، اینها می خواهند تمام قدرت را قبضه کنند و مخالفت‌ با دولت را آنقدر ادامه می‌دهند تا اینکه دولت نتواند به شعارهایی که در انتخابات 92 داده است، جامه عمل بپوشاند، البته اگر بتوانند مجددا مردم را با شعارهای پوپولیستی و کشور ویران کن بفریبند، که دقیقا" هدفشان همین است و هیچ منطقی هم ندارند.

در تمام دنیا وقتی انتخاباتی برگزار می‌شود انتخابات فصل خطاب و فیصله‌دهنده منازعات سیاسی و رقابت‌هاست اما متاسفانه در جمهوری اسلامی ایران انتخابات فیصله‌دهنده منازعات و رقابت‌های سیاسی نیست. وقتی انتخابات برگزار می‌شود و جریانی اعم از اصللاح طلب و یا تحت عنوان اعتدال پیروز می‌شود بعد از آن نیز مخالفت‌ها و رقابت‌ها ادامه دارد هر چند که در مورد عکس آن چنین منطقی صادق نیست بلکه برای جریان اصول گرا و پیشانی تندروان  انگار که  انتخاباتی صورت نگرفته و مخالفان کماکان باید به مخالفت خود ادامه دهند و مناصب هم در اختیار آنها باشد، جریان پیروز منویات آنها را عمل بکند چرا که ملت یعنی همان اقلیت پر سروصدا که خود را در همه امور میزان می داند. شکی نیست که مخالفان دولت در شرایط فعلی اقلیت محدودی هستند که فاقد پایگاه سیاسی بوده  و بواقع  پایگاه مردمی ندارند. بطوریکه اگر رقابتهای انتخاباتی  کاملاً آزاد باشد این جریان در سپهر سیاست همیشه در اقلیت است . به عنوان مثال اگر در انتخابات مجلس 94 انتخابات آزاد باشد و رد صلاحیت‌هایی همچون دوره های گذشته صورت نگیرد و قانون ملاک و میزان باشد و جریان سیاسی  معروف به اصول گرا مثل گذشته از رانت شورای نگهبان نتواند استفاده کند و شورای نگهبان بدون جانبداری  در داوری‌ها و در بررسی صلاحیت ها از جریان  اصول گرا و یا چند نفر پایداری حمایت نکند و با جریانی که سلیقه متفاوتی با آن شورا دارد حذفی برخورد  نکنند، باز این اصلاح‌طلبان خواهند بود که اکثریت مجلس آینده را تشکیل خواهند داد.

از طرفی مخالفت آنها با دولت آقای روحانی به علت رویکرد اصلاح‌طلبانه‌یست که در سیاست خارجی اتخاذ کرده فلذا از یک منطق قانونی پیروی نمی‌کنند و نمی‌خواهند بپذیرند که اکثریت مردم آقای روحانی را انتخاب کرده‌اند و اکنون ایشان رئیس جمهور همه است؛ از جمله  رئیس جمهور مخالفان، منتقدان، برادران اهل سنت و کرد و.... والبته که  فرقی نمی‌کند. اگر این مخالفان  بتعداد انگشتان دست بغض و عقده و عناد نداشته باشند چه دلیلی وجود دارد که این حرف‌ها را به دولتی که هنوز یک سال از عمرش نمی‌گذرد بزنند و به این دولت فرصت  عمل نمی‌دهند. چرا نمی‌گذارند دولتی که خزانه خالی تحویل گرفته است کار خود را انجام دهد و بعد از دو یا سه سال ارزیابی خود را داشته باشند؟

پس نظر رهبری در تائید و حمایت دولت تاثیری در رفتار آنها نخواهد داشت؟

وقتی رهبری حکم تنفیض به رئیس‌جمهوری می‌دهد و شورای نگهبان کاندیداها را تائید می‌کند و مردم با رای خود به انتخابات صحه می‌گذارند، مگر می‌شود رهبری رئیس‌جمهور را تائید نکنند. اینکه نقض غرض می‌شود؛ حکم تنفیض را رهبری می‌دهد، صلاحیت نامزد ها را شورای نگهبان تائید می‌کند، مردم هم که رای داده‌اند. پس اگر تائید نکنند این خود یک  تناقض آشکار و زیر سئوال بردن تصمیمات و تاییدات گذشته و مراحل قبلی است. برخی فکر می کنند که اگر رهبری رسماً دولت را تائید کرده‌اند پس قبل از آن تائیدی در کار نبوده است ابداً این طور نیست و این یک روال طبیعی است و غیر از این  نمی‌شود. رهبری  البته که باید دولت را تائید و حمایت کنند اما ممکن است به عملکرد دولت نقد داشته باشند اما کلیت دولت و به طور خاص رئیس جمهور منتخب ملت را رهبری البته که رد نمی‌کنند چرا که رای ملت را که مسیر قانونی خود را طی کرده و حکم رئیس جمهور محترم هم با تشریفات معمول آن  توسط رهبری تنفیض شده است نمی‌توان آن را تایید نکرد.  البته اگر رهبری علناً هم از دولت حمایت نمی‌کردند معنایش این نبود که دولت و رئیس جمهور منتخب را تایید نمی‌کنند.  بنابراین اگر این افراد به الفبای دموکراسی و رقابت‌های انتخاباتی اعتقادی  داشتند و رهبری را به معنای واقعی قبول داشتند نباید پرچم مخالفت علیه دولت منتخب را  که نماینده اکثریت ملت است علم می‌کردند چرا که این مخالفت‌ها در واقع مخالفت با خواست اکثریت مردمی است که به این رویکرد دشمن ساز در داخل و خارج، رای منفی داده است اما گویی که انتخابات یک رفتار و کنش صوری و فرمالیستی و سوء تفاهمی بیش نبوده و نیست و همه چیز باید بر پاشنه قبلی اما با دست دولت روحانی و بنا به سلیقه آنها بچرخد بنابراین این جریان کماکان به حملات خود البته که ادامه خواهند داد.

فکر می‌کنید سرچشمه اصلی هجمه‌ها و حمله‌ها به دولت روحانی چیست؟

جریان اصولگرا در کمتر  دوره‌ای  قوه مجریه را در اختیار داشته  ونمی‌توانسته با رای مردم روی کار بیاید حتی در دوره اقای احمدی‌نژاد.  چرا که خود احمدی‌نژاد نیز یک جریان  انشعابی از جریان اصول گرا بوده و خودش و تیمش با شعارهای پوپولیستی  که داد توانست رای مردم را جذب کند وگرنه این اصولگرایان  نبودند که رای اوردند. به طور کلی از ابتدای انقلاب دولت دست اصولگرایان نبوده و عموماً دست جریان چپ یا در یک دوره هشت ساله دست حضرت آیت‌الله آقای هاشمی بوده که نمی توان ایشان را در قالب یک جریان سیاسی محدود مورد ملاحظه قرار داد اما نهاد های غیر انتخابی همیشه دست اصولگرایان بوده و مجلس نیز با داوری‎‌های شورای نگهبان و رد صلاحیت‌های فراقانونی که رقابت ها سیاسی را از حالت عادلانه خارج می‌کرده و نمی‌گذاشته چهره‌های توانمند و دارای پایگاه قوی با نقطه مقابل خود رقابت کنند. بنابراین  غالبا"  با رد صلاحیت‌ها ی گسترده بازی را به نفع جریان  طرفدار شورای نگهبان که از تائید خود همواره اطمینان داشته و دارند  رقم زده می شده است . در نتیجه مجلس در بیشترین مقاطع غیر از دوره ششم و سوم و دوره اول با کمی تساهل دست جریان راست بوده است، یعنی مجلس چهارم و پنجم و سپس هفتم و هشتم و نهم، به این علت نقشی است که نهاد باطرف ناظر یعنی شورای نگهبان در شکل گیری مجلس شورای اسلامی داشته است.

الان هم  که دولت روحانی با رای اکثریت اصلاح‌طلبان به پاستور راه یافته است این جریان در مدیریت کشور حضور دارند و بالای 70 درصد پست‌های مدیریت میانی در سراسر کشور، چه در استانداری‌ها، چه در فرمانداری‌ها و چه در مدیران کل استان‌ها  و چه مدیریت‌های ستادی وزارتخانه‌ها دست این افراد و یا مشابه آنها است و 90 درصد اصلاح‌طلبان  با انگ فتنه و یا فتنه گران  بدون اینکه در یک محکمه‌یی صالح محکوم شده باشند از دست‌یابی به قدرت به صورت غیر قانونی حذف و خانه‌نشین شده‌اند  و معنی اعتدال هم در واقع یعنی حفظ مدیران آقای احمدی نژاد در مناصب.

پس به نظر شما این افراد همچنان به حملات خود علیه دولت ادامه خواهند داد؟

شک نکنید این افراد با وجود حمایت رهبری از دولت یازدهم دوباره به کارهای خود ادامه می‌دهند چرا که این افراد کل قدرت را می‌خواهند و قانع نیستند. بهانه‌ای نیز دست آنها آمده و واژه فتنه را استفاده می‌کنند و تمام کسانی که مشابه این افراد فکر نمی‌کنند و سلیقه سیاسی آنها را ندارند از منظر این آقایان از اهالی فتنه به حساب می‌آیند و این مساله بهانه ایی شده تا  تمام افراد اصلاح‌طلب را به حاشیه قدرت برانند و حاشیه‌نشین کنند. بنابراین تردید نداشته باشید که حمله و هجمه آنها به دولت شدیدتر نیز ادامه خواهد یافت.

آیا موارد مطرح شده از طرف مخالفان دولت در نقد و در واقع حمله به دولت خواسته واقعی مردم است؟

به راهپیمایی که درباره حجاب و عفاف می‌خواهند برگزار کنند، توجه کنید. فکر می‌کنید مساله اصلی کشور صرفاً حجاب و عفاف است، چرا اگر اینها دنبال منافع ملت هستند برای میلیارد ها سرمایه های ملت وکشور که در دولت گذشته بتاراج رفته است اعلام راه پیمایی نمی کنند، مگر  35 سال در این کشور  برای مبارزه با بی حجابی کار نشده است و تمام نهادها  کار فرهنگی نکرده‌اند؟ و با زنان ودختران مردم در خیابان‌ها به صورت ارشادی و حتی قهرآمیز برخورد نشده است؟ چرا خروجی این اقدامات را بعد از 35 سال ارزیابی نمی‌کنند که چرا نتیجه نگرفته‌اند. باید بپذیرید که با زور و اجبار نمی توان مردم را دین‌دار کرد و زنان را با حجاب  و این رفتاری است که قران کریم آن را نهی کرده است:  لا اکراه فی الدین و.... همانطور که رضاشاه هم نتوانست با زور چادر از سر زنان این مرزو و بوم بردارد و از طرفی خدا اگر می‌خواست همه را موحد و دیندار و باحجاب می‌آفرید اما نخواسته است زمان پیامبر اسلام هم همه با حجاب نبوده‌اند هر چند پیامبر رحمت می‌خواسته است که همه به اسلام بگروند اما در نهایت به نقش بشیر و نذیر و ابلاغ رسالت اکتفا می‌نمود واگر رسالت او را نمی‌پذیرفتند و می‌فرمود شما به دین خود باشید و من هم به دین خود. زمانی هم که ناامید می‌شد خداوند به آن رسول رحمت می‌فرمود که تو سیطره برمردم نداری و یا نگهبان مردم نیستی وبه تعبیر عامیانه آن رسالت را بگو و برو.  بنابراین  این افراد  چون مشاهده می‌کنند که نمی‌توانند با تبلیغ و فرهنگ‌سازی و روش‌های نرم  کار خود را به پیش ببرند و نسل جدید را جذب کنند به روش های خشن و خیابانی و بگیر و ببند که پاسخش همیشه منفی بوده و خواهد بود روی می‌آورند. باید بدانند که مساله نسل جدید مسئله آنها نیست و چون این مقولات با شکل و شمایلی که این اقایان مطرح می کنند برای این نسل موضوعیت ندارد طبیعی است که پاسخ ها منفی است، این افراد مسائل خود را مطرح می‌کنند و در نتیجه روز به روز نسل جدید از اینها فاصله گرفته و با این رفتارهای خیابانی و ادبیات خشن و سلبی نسل جدید را از دین رانده‌اند و باعث شده‌اند نسل جدید به دین و سرچشمه‌ها شک کنند و این به خاطر عملکرد این آقایان است.

اگر کشور مالزی را مورد مطالعه قرار دهید سه دین قدرتمند وجود دارد؛ بودایی، هندو و حدود 65 درصد مسلمانان اما در ماه مبارک رمضان هیچ کافه و رستورانی بسته نیست و مردم آزادند که انتخاب کنند و حجاب نیز اختیاری است و کسانی که حجاب اختیار می‌کنند مبتنی بر عشق و علاقه و اعتقاد و آزادی است و فردخودش است . اما در ایران آقایان می‌خواهند آدم‌هایی بسازند که ظاهرشان آنگونه باشند که می‌خواهند، اما در خفا و درون فرد دیگری هستند، افراد را چند شخصیتی کرده‌اند. برای اینکه افراد استخدام شوند با حجاب می‌شوند، این حجاب فایده‌ای ندارد. این افراد به  نوعی فرمالیسم دینی اعتقاد پیدا می کنند و به ظاهر و صورت دین اهمیت می‌دهند تا فقط ظاهر دین حفظ شود و به این کاری ندارند که در باطن افراد چه می‌گذرد.

حجاب مساله این افراد اصلاً نیست. چرا میلیاردها میلیارد ثروت این کشور که به غارت رفته و مشخص نیست کجا رفته، 3 هزار میلیارد اختلاس و قضیه بابک زنجانی و... مطرح شده اما چرا این آقایانی که برای حجاب حساس هستند برای این  مساله‌ای که کلیدی‌تر از حجاب است راهپیمایی نمی‌کنند؟ چرا اعتراض نمی‌کنند؟ چرا مجلس در 8 سال دولت احمدی‌نژاد که به سرمایه‌های ملی و معنوی آتش زد، این افراد سکوت کردند و حرفی نزدند، چرا برای بحث حجاب همین افراد در دروه احمدی‌نژاد راهپیمایی نکردند؟ آن زمان که حجاب آزادتر بود. بنابراین نشان می‌دهد مساله اصلی این افراد حجاب نیست، بلکه می‌خواهند هر روز فضایی ناآرام و متشنج در کشور ایجاد کنند و مسائل فرعی را بزرگ کنند تا هجمه‌ها به سمت دولت روحانی مشروعیت پیدا کند. این افراد بدانند حریم خصوصی افراد به خودشان مربوط است اما این افراد بیان می‌کنند باید همان چیزی که ما می‌گوییم زنان و دختران سرمشق خود قرار دهند، مگر کدام مسلمان است که دوست نداشته باشد دختران و زنان این مرزوبوم پوشش کامل داشته باشند؟

آیا استیضاح وزیر علوم نیز در ادامه حملات به دولت است؟

انتصابات از اختیارات قانونی وزیرعلوم است و حق نماینده گان مجلس نیست که در عزل و نصب‌های قوه مجریه دخالت کنند و اگر این کار را انجام دهند تفکیک قوا بی‌معنا می‌شود. تفکیک قوا بدین معنی است که قوه مجریه تصمیمات خود را بگیرد و مجلس تنها نظارت کند و هر جا تصمیمی گرفته شد که مغایر با قوانین موضوعه و یا قانون اساسی کشور و سیاست های کلی نظام است آنجاست که  نماینده می‌تواند سوال کند اما اینکه فلان رئیس دانشگاه با نظر نماینده مجلس انتخاب و انتصاب شود خلاف قانون اساسی است و این نمایندگان بر خلاف قانون اساسی انتظارات و خواسته‌های خود را بر وزارت علوم و دیگر وزرا  تحمیل می کنند. وزیر در انتخاب خود مختار است اما متاسفانه به دولت زور می‌گویند. نمایندگان مخالف وزارت علوم اگر به واقع نماینده تمامی ملت‌اند  چرا خود را در عمل نماینده  3000 بورسیه غیر قانونی در افکار عمومی قلمداد کرده‌اند، آیا نباید خود این نمایندگان بر اجرای قوانین نظارت می‌کردند تا چنین اتفاقی نیفتد و حقوق دیگران پایمال نشود و ازخود سئوال نکرده و نمی‌کنند که دارند با خواست اکثریت ملت مخالفت می‌کنند که طبق قانون اساسی نماینده آنها هستند و مخالفت با وزیر علوم یعنی مخالفت با اعمال خواست اکثریت در آن وزارتخانه و سایر بخش های دولت.
منبع: پویش
بازدید از صفحه اول
sendارسال به دوستان
printنسخه چاپی
نظر شما:
نام:
ایمیل:
* نظر:
داغ ترین ها