بخش خصوصی؛ پایه رشد اقتصادی خيرخواهان

بخش خصوصی؛ پایه رشد اقتصادی

اقتصاد ایران در حالی وارد سال پایانی سند چشم‌انداز ۲۰ ساله ۱۳۸۴ تا ۱۴۰۳ می‌شود که موفقیت کمی در جامه عمل پوشاندن به هدف رشد اقتصادی برای تبدیل ایران به اقتصاد اول منطقه مطابق با این سند داشته است. در واقع انتظار طبیعی این بود که دستیابی به رشد اقتصادی بالا و مداوم و به‌تبع آن ایجاد مشاغل جدید برای انبوه جوانان جویای کار، هر اولویت دیگر مدنظر حکومت را تحت‌الشعاع خود قرار دهد.
ایران قوی هاشمی‌طبا

ایران قوی

همچون سال‌های گذشته، در روز 22 بهمن مردم ایران در راهپیمایی سالروز پیروزی انقلاب اسلامی یعنی بیست‌و‌دوم بهمن حضور یافتند و خاطره پیروزی انقلاب و نیز شهدای انقلاب و دفاع مقدس را گرامی داشتند. انقلابی که با شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی پیروز شد و مردم اعم از خواص یا عوام با برداشت خود -‌هر‌چند متفاوت- از آن استقبال کرده و بر آن پای فشردند
سه‌شنبه ۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 2024 April 30
کد خبر: ۳۷۳۳۸
تاریخ انتشار: ۱۸ مهر ۱۳۹۳ - ۱۲:۴۸
یک شاعر با انتقاد از ادبیات فیس‌بوکی گفت: آیا وقت آن نرسیده است که امثال مایی که یک روز مریم حیدرزاده را مسخره می‌کردیم کمی به شعرهای خودمان نگاه کنیم؟
تدبیر24: محسن بوالحسنی در متن ارسالی‌اش نوشته است: «اجازه بدهید حال که فرصتی پیش آمده دردلی صمیمانه با شما داشته باشم. شاید به گوش و هوش کسی آمد و راه و کار به جایی برد. اگرچه این روزها شعرهای خوبی از همنسلانم و علی‌الخصوص از بی‌ادعاهاشان می‌خوانم اما متاسفانه نمی‌دانم این چه سرّی است که شاعران خوب ما به شدت رو به افول می‌روند و روز به روز در آثار تازه، بعد از آثاری که با اقبال مواجه می‌شوند، عقب‌گردهای تاسف‌باری دارند و این عموم نمی‌دانم چه بر سر شعر می‌آورد. از طرفی بعضی شعرها و شاعران هم که واقعا فقط به درد شبکه‌های مجازی می‌خورند و تهییج احساسات و همین تهییج احساسات هم خیلی عمر و دوامی ندارد. این به آن معنی نیست که شاعران دیگری چون من از صفی بیرون افتاده‌ایم و قصد داریم با غر زدن موضوع را پیش ببریم. اما واقعا باید سراغ گرفت از شاعرانی حتا کهنه‌کار که چند سال اخیر همین‌طور بی‌گدار و به لطف شهرتی که به دست آورده‌اند پشت سر هم دست به کار چاپ کتاب می‌شوند و هیچ نقد و ارزش‌یابی هم وجود ندارد یا از ترس نوشته نمی‌شود. ترس چه؟ ترس حذف شدن! فکر می‌کنم ساده گرفتن شعر، معنی‌اش موافقت با سخت گرفتن و سخت نوشتن شعر نیست. اما واقعا شاعران ما این روزها ملاک و معیار را میزان لایک‌ها و پخش شعرها در شبکه‌های مجازی می‌دانند. خیلی از ما می‌میریم برای شهرت‌های این‌چنینی. یا از آن‌طرف بام می‌افتیم به سمت مدهایی که آدم گاهی دلش می‌سوزد برای سوژه‌هایی که مد می‌شوند. نگاه کنید به شاعر عزیزی به نام بیژن الهی.

البته طبق گفت معمول کسی جای کسی را تنگ نکرده و زمان غربال مناسبی است. موضع حرف من هم جا و زمان نیست. بگذارید بنا را به دلسوزی، وگرنه به من چه که فلان شاعر و شعرهای دبیرستانی‌اش چه می‌کنند در فیس‌بوک و ازطرفی هیچ‌کس رشد چشم‌گیر شعرهای شاعری مثل «سارا محمدی اردهالی» را از اولین مجموعه‌اش تا امروز نمی‌بیند. یا بسیار شاعران دیگری که آدم را امیدوار می‌کردند اما امروز شعرهای‌شان را که ورق می‌زنی ناامیدی از سر روی خودت و شعر آن‌ها فرومی‌ریزد. آیا وقت آن نرسیده است که امثال مایی که یک روز مریم حیدرزاده را مسخره می‌کردیم کمی به شعرهای خودمان نگاه کنیم؟ آن موقع می‌مردیم برای صدا و شعرهای آن‌قدر رمانتیک و بعد چنان کوبیدیمش که از جا بلند نشد غافل از این‌که او از اول همین بود. بی‌ادعا و لایک. اما ما امروز، از این میهمانی به آن میهمانی شبانه و از این لایک به آن لایک می‌رویم و می‌میریم برای این‌که چیزی بنویسم که فقط خوانده شود. خیلی خوانده شود و احتمالا چند آه کش‌دار هم پشتش باشد. البته این وسط هم اگر وقت کنیم لگدی از سر بی‌اعتنایی به بزرگمرد کنج‌نشین اما پرکاری مثل «احمدرضا احمدی» می‌زنیم و فاتحه‌ای برای شاعری به معنای واقعی کلمه‌ای به نام «غلامرضا بروسان» می‌خوانیم. این یک درددل ساده است. فکر می‌کنم فیس‌بوک و این نوع اشتهار دارد کاری با شعر و ادبیات ما می‌کند که نمی‌دانم. شعرهای جنسی و شاعران جنسیتی را کسی نمی‌خواهد تحلیلی کند و آسیب‌شناسی کند؟ شاعران فیس‌بوکی و شعرهای فیس‌بوکی را؟ ملاک برای نقد و ارزش‌گذاری و تحلیل شعر یک زمانی «طلا در مس» براهنی بود امروز فیس‌بوک زاکربرگ؟ اگر این‌طور است ما هم فکری به حال خودمان کنیم و برویم شعرهایی بنویسم که از شدت هیجان ملت را به سکته بدهد. وگرنه شاعر تاریک و روشن ندارد. من از هر کسی که دستش به جایی می‌رسد می‌خواهم که جلسه‌ای بگذارند، ترتیبی بدهند، مخالفان و موافقان بیایند درباره این موضوع، این فضا، این ادبیات و شعر فیس‌بوکی حرف بزنند. چقدر شاعر اضافه شد از این فیس‌بوک؟ چقدر ناشعر به شعر رسید و چقدر...»

بوالحسنی همچنین از انتشار دو مجموعه شعر و یک ترجمه خبر داده و در این‌باره اظهار کرده است: «مجموعه شعر «مفاجا» را نشر چشمه و «از من بعید» را نشر مروارید منتشر خواهد کرد که این دو کتاب در واقع بخش مهمی از کارنامه شعری من طی چهار - پنج سال اخیر است. این دو مجموعه به دلیل تفاوت‌هایی که در زبان، بیان و بافت خود دارند از هم تفکیک شدند که بدیهی است شامل تجربه‌های مختلف در زمان و روزگاری متفاوت است. آخرین مجموعه‌ای که به صورت رسمی و در ایران از من منتشر شد کتاب «شمس از قونیه با قطار برگشت» بود و این دو کتاب هم در ادامه مسیر همان کتاب است و البته نه با همان تجربه‌های فرمی و زبانی. «شناخت‌نامه ام کلثوم» نیز به نام «اولین پنجشنبه» به زودی روانه بازار خواهد شد. این کتاب که در 150 صفحه آماده نشر می‌شود شامل بیوگرافی و شناخت‌نامه مفصلی از زندگی این خواننده مشهور عرب و همچنین ترجمه ده ترانه از ترانه‌های مشهور اوست.»

او در سال‌های اخیر هفت کتاب شامل مجموعه شعرهای «شمس از قونیه با قطار برگشت» و « ایشان قاتل من است» و همچنین ترجمه‌هایی از ریچارد براتیگان و آن سکستون را منتشر کرده است.
بازدید از صفحه اول
sendارسال به دوستان
printنسخه چاپی
نظر شما:
نام:
ایمیل:
* نظر:
داغ ترین ها