بخش خصوصی؛ پایه رشد اقتصادی خيرخواهان

بخش خصوصی؛ پایه رشد اقتصادی

اقتصاد ایران در حالی وارد سال پایانی سند چشم‌انداز ۲۰ ساله ۱۳۸۴ تا ۱۴۰۳ می‌شود که موفقیت کمی در جامه عمل پوشاندن به هدف رشد اقتصادی برای تبدیل ایران به اقتصاد اول منطقه مطابق با این سند داشته است. در واقع انتظار طبیعی این بود که دستیابی به رشد اقتصادی بالا و مداوم و به‌تبع آن ایجاد مشاغل جدید برای انبوه جوانان جویای کار، هر اولویت دیگر مدنظر حکومت را تحت‌الشعاع خود قرار دهد.
ایران قوی هاشمی‌طبا

ایران قوی

همچون سال‌های گذشته، در روز 22 بهمن مردم ایران در راهپیمایی سالروز پیروزی انقلاب اسلامی یعنی بیست‌و‌دوم بهمن حضور یافتند و خاطره پیروزی انقلاب و نیز شهدای انقلاب و دفاع مقدس را گرامی داشتند. انقلابی که با شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی پیروز شد و مردم اعم از خواص یا عوام با برداشت خود -‌هر‌چند متفاوت- از آن استقبال کرده و بر آن پای فشردند
پنجشنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 2024 May 02
کد خبر: ۴۷۲۵
تاریخ انتشار: ۱۰ مهر ۱۳۹۲ - ۱۴:۴۲
فريدون جنيدي

تدبیر24: البته بايد بگويم براي پژوهش و نگارش اين كتاب در آتش سوختم، شايد ندانيد كه براي تدوينش طي اين سال ها چه مشقت هايي را متحمل شده ام. شايد چهره خندان امروز من آن رنج ها را نشان نمي دهد، اما افسوس كه اين كار مدام به تعويق مي افتاد و البته در آن دوران برترين ياور، بزرگ ترين پشتيبان و زيباترين دلبر من كه فرزندم افشين بود در روز مهر، در ماه مهر، جشن مهرگان، در درمانگاه مهر براي مهرورزي به يك بيمار جان خودش را از دست داد. همان طور كه در فرگرد نخست اين كتاب جهان مينو را شكافته ام و شايد تاكنون كسي اينگونه درباره جهان مينو سخن نگفته باشد، مي توانم بگويم فرزندم از جهان مينو به من ياري مي رساند
فريدون جنيدي، متولد 1318، ايران شناس، نويسنده و مدرس دانشگاه و از پژوهندگان فرهنگ و زبان هاي باستاني و زمينه تخصصي فعاليت او شاهنامه پژوهي است. پيش تر كتاب هاي «نامه پهلواني، خودآموز خط و زبان پهلوي ساساني و اشكاني»، «داستان هاي رستم پهلوان»، «زروان، سنجش زمان در ايران باستان» و «تصحيح شاهنامه» از وي به چاپ رسيده است. «داستان ايران بر بنياد گفتارهاي ايراني» عنوان جديدترين اثر منتشر شده او است كه طي آن با تكيه بر «شاهنامه» و ديگر متون پهلوي و اوستايي به بررسي تاريخ ايران باستان پرداخته است. به بهانه انتشار اين اثر گفت وگويي با جنيدي درباره ويژگي هاي كتاب، ضعف هاي پژوهشي حوزه تاريخ و فرهنگ و نظريه هاي بومي داشتيم. جنيدي خواندن «شاهنامه» را وظيفه هر ايراني به خاطر ايراني بودن او مي داند تا به شناختي از تاريخ ايران باستان دست يابد.


 

جرقه نخستين آغاز اين كار پژوهشي از چه زماني در ذهن شما شكل گرفت و اين كار چه مدت به طول انجاميد؟


به ياد مي آورم در سال 1355 مشغول خواندن «شاهنامه» بودم. در بخشي از آن درباره اژدهايي صحبت مي كرد و من هرچه بيشتر به آن اژدها مي انديشيدم، بيشتر به اين موضوع مي رسيدم كه اين اژدها يك كوه آتشفشان است. در همان صفحه و در كادري نوشتم «آتشفشان». شايد اين موضوع همان جرقه يي بود كه در ذهن من زده شد و من را بر آن داشت كه «شاهنامه» را تفسير كنم و با همين ديدگاه نيز «شاهنامه» را تفسير كردم و در سال 1358 كتاب «زندگي و مهاجرت آرياييان بر پايه گفتارهاي ايراني» را نوشتم كه تفسير «شاهنامه» بود. پس از انتشار آن كتاب در فكر نگارش جلد دوم آن بودم، اما به نظرم اين كار كافي نبود و همين مساله من را به ادامه مطالعه بيشتر در اين زمينه واداشت. مي توانم بگويم از زماني كه مطالعه اين كتاب پژوهشي را آغاز كردم، 35 سال مي گذرد.


 

بنابراين مبناي اصلي نگارش كتاب «داستان ايران» كه تاريخ ايران باستان را شرح مي دهد، «شاهنامه» فردوسي است؟


«شاهنامه» در حقيقت بزرگ ترين چراغ راهنما است براي پي بردن به تاريخ نياكان ما از آغاز تا فصلي كه جهان به آسايش مي رسد. براي مثال يك دوره سرما و يخبندان 15 هزار سال طول كشيده است. در همان كتاب «زندگي و مهاجرت آرياييان» نيز به اين مساله پرداخته ام. براي مثال براساس بيت «همه روز بسته ز خوردن دو لب / به پيش جهان دار برپاي شب» به گمان من اين بيت آغاز كيشي را خبر مي دهد كه روزه و نماز را مطرح مي كند، با اينكه روزه گرفتن و گرسنه نگه داشتن تن در فرهنگ ايران باستان به آيين نبوده و آن را گناه مي دانستند. همين موضوع حدود 25 سال فكر من را به خود مشغول كرده بود و اينكه چگونه نياكان ما اين سرماي طولاني را برهنه و بدون سرپناه تاب آورده اند و چه تدبيري براي گرم نگه داشتن خود انديشيده اند. بر همين اساس به الگوهاي مختلفي كه ممكن بود آن افراد براي خواب خود به كار مي گرفته اند، انديشيدم و در نهايت به الگويي رسيدم كه آنها ايستاده مي خوابيدند و معناي اين مصرع «به پيش جهاندار بر پاي شب» را دريافتم. اين مساله درد عظيمي بوده كه نياكان ما با آن روبه رو بوده اند و آن را به درمان رسانده اند. بنابراين مي توان ديد كه تاريخ هاي موجود تا چه اندازه چشم شان كور است كه اين جريان هاي عظيم در جهان و سرگذشت نياكان ما را نمي بينند.

تقسيم بندي هاي اين كتاب بر چه مبنايي صورت گرفته است؟


تمامي تقسيم بندي هاي اين كتاب براساس آنچه در «شاهنامه» آمده و از پيش معين شده است. البته در «شاهنامه» تمامي اين مسائل به صورت موشكافانه ديده نمي شود. هرچند در «شاهنامه» مي خوانيم «تو اين را دروغ و فسانه مخوان/ به يكسان روشن در زمانه مدان/ ازو چند اندر خورد با خرد/ دگر بر ره رمز معني برد». برهمين اساس هرچه بيشتر مسائل مطرح شده در «شاهنامه» را شكافتم و پيش رفتم، همچنين يكسري مدارك باستان شناسي به دستم رسيد و از دانش جديد زمين شناسي نيز بهره گرفتم. بنابراين همان طور كه اشاره كردم، منبع اصلي من در نگارش اين اثر «شاهنامه» بود و پس از آن از متون اوستايي و متون پهلوي و همچنين نوشته هاي ايرانياني كه نگرشي به پيشينه ايران داشته اند نيز استفاده كرده ام. براي مثال عارفي به نام «نَسَفي» در آثارش نگرشي به ايران باستان دارد. بر همين اساس مي توانم بگويم آثار موجود از ايران پس از اسلام نيز در نگارش كتاب به من ياري رساندند و البته تمامي اين متون و يافته ها بدون تاييد دانش امروز كاري استوار و محكم نخواهد بود. براي مثال نياكان ما براساس دانش پيش هخامنشي خود براي نخستين بار گفته اند كه زمين گرد است و مي چرخد، اين موضوع را دانش امروزي تاييد مي كند و البته زماني به عظمت اين موضوع پي مي بريم كه مي بينيم سه يا چهار هزار سال پيش چنين مساله يي از سوي نياكان ما مطرح شده است.

چه نمونه هاي ديگري از مسائلي كه پيش تر براي نخستين بار از سوي نياكان ايرانيان مطرح شده و دانش امروزي به آنها دست يافته، در اين كتاب آمده است؟


نياكان ما مي دانسته اند كه آسمان بي كران است. در حالي كه در ديگر دانش هاي قديمي آسمان را در طبقاتي محدود كرده اند. همچنين همان طور كه گفتم نياكان ما مي دانسته اند كه زمين كروي است. واژه «كره» نيز يك واژه ايراني و از ريشه «سكرِن» است كه اگر پيشوند «س» از آن بيفتد به «كرِن» به معناي «گردان» تبديل مي شود و ريشه «كرِ» در زبان باستاني ايران به معني «گردش» است. به عبارت ديگر اين نام چهار پنج هزار ساله است. البته نمي توان به طور دقيق گفت از چه زماني ايرانيان مي دانسته اند زمين گرد است، اما اين نام در كتاب هاي پيش هخامنشي آمده است. در ارتباط با كتاب هاي پيش هخامنشي بايد بگويم زماني كه اسكندر 12 هزار كتاب ما را سوزاند و خاكستر آن را به دريا ريخت و دانشمندان ما را به دار كشيد، به فرمان بلاش اشكاني پس از 200 سال و با جست وجو در سراسر ايران، تنها 21 نسك يا همان نسخه از آن كتاب ها پيدا شد كه به آنها كتاب هاي پيش هخامنشي مي گويند. از سوي ديگر ايرانيان مي دانستند زمين مركزي تيره و سياه بوده كه شكافته، به هفت قسمت تبديل و قاره ها ايجاد شده و آب ها به گودال ها ريخته و درياها تشكيل شده است. همان چيزي كه دانش زمين نگاري امروز درباره هفت پاره شدن زمين از 50 ميليون سال پيش مي گويد. يا به عنوان مثال ديگر ايرانيان نخستين كساني بودند كه گفته اند كوه ها از زمين روييدند. اين انگاره كوه زايي در اروپا يك قرن است كه متولد شده است. به طوري كه اكنون مي دانيم براي نمونه كوه دنا هر سال چهار سانتيمتر بلندتر مي شود. هرچند اين ميزان در برابر عظمت كوهي چون دنا ناچيز است، اما مطرح كردن همين حركت خود نكته يي شگرف است. همچنين نخستين پيل الكتريكي در زمان اشكانيان پيدا شده كه اكنون در موزه بغداد است. به عبارت ديگر ايرانيان بيش از دو هزار سال پيش به نيروي برق دست يافته اند و از آن براي آبكاري فلزات (آب طلاكاري و...) بهره مي بردند. يا موضوعي چون پي بردن به هم سطحي آب در ظروف مرتبط از مسائلي است كه براي نخستين بار در دانش ايرانيان باستان مطرح مي شود. دانشي كه ايرانيان دو هزار و 500 سال پيش از آن در ساختن كانال سوئز بهره گرفتند. ساخت اين كانال را كمبوجيه آغاز كرد. مي توان گفت بزرگ ترين كار دانشي تمام جهان به نسبت تاريخ باستان ساخت همين كانال است.

بنابراين تمامي مطالب هريك از فرگردها يا بخش هاي اين كتاب براساس تفسير ابيات «شاهنامه» بوده است؟


هر يك از بيت هاي شاهنامه دربرگيرنده نكته يي يا بيان كننده نمونه يي از دانش ايرانيان باستان است كه با تفسير و انديشه در آن ابيات و البته پژوهش در ديگر متون مرتبط، به آنها دست يافته ام و در كتاب «داستان ايران» آمده است و البته بايد بگويم براي پژوهش و نگارش اين كتاب در آتش سوختم، شايد ندانيد كه براي تدوين اين كتاب طي اين سال ها چه مشقت هايي را متحمل شده ام. شايد چهره خندان امروز من آن رنج ها را نشان نمي دهد، اما افسوس كه اين كار مدام به تعويق مي افتاد و البته در آن دوران برترين ياور، بزرگ ترين پشتيبان و زيباترين دلبر من كه فرزندم افشين بود در روز مهر، در ماه مهر، جشن مهرگان، در درمانگاه مهر براي مهرورزي به يك بيمار جان خودش را از دست داد. همان طور كه در فرگرد نخست اين كتاب جهان مينو را شكافته ام و شايد تاكنون كسي اينگونه درباره جهان مينو سخن نگفته باشد، مي توانم بگويم فرزندم از جهان مينو به من ياري مي رساند.

جلد دوم اين كتاب نيز در دست نگارش است. در مجلد دوم به چه موضوعاتي درباره تاريخ ايران باستان پرداخته ايد؟


جلد دوم اين كتاب تا سال آينده منتشر مي شود. در جلد دوم نيز مسائل تاريخي از سه بهره شدن آريايي ها تا زمان كورش، پادشاهي تيره هاي مختلف تا تيره ماد و پس از آن كه به تيره پارس يعني كورش مي رسد و يك دوره 800 ساله سرما و يخبندان مطرح مي شود. البته وارد زمان هخامنشيان نمي شوم. هرچند در ارتباط با نبردهايي كه داريوش با سران ايراني داشته در جلد دوم مطالبي آمده است. اغلب افراد از داريوش كبير به نيكي ياد مي كنند اما از نبردهاي او با سران ايراني كه خواهان ادامه حكومت فدرال كورش- كمبوجيه بودند و اينكه داريوش به نوعي با كودتا به حكومت مي رسد، آگاهي ندارند. گويي مورخان ما تاريخ را چيزي فراتر از زندگي و مرگ پادشاهان و تعداد زنان و فرزندان آنها نمي دانسته اند. حتي اين مسائل در دانشگاه ها هم گفته نمي شود و آنچه در دانشگاه هاي ما وجود دارد، تنها يك حركت خطي است: چراكه متاسفانه اغلب استادان دانشگاه جهان بيني و گستره ديد ندارند و اين مسائل دانشي را جزو تاريخ حساب نمي كنند. بر همين اساس اميدوارم اين كتاب گام بلندي براي نشان دادن تاريخ باشد و نشان دهد تاريخ تنها سرگذشت شاهان و جنگ ها نيست، بلكه آن چيزي است كه بشر خود را از عصر يخبندان به زمان حال رساند.

به مطرح نشدن اين مسائلي تاريخي يا ناآگاهي افراد از چنين موضوعاتي اشاره كرديد، به نظر شما بزرگ ترين ضعف هاي پژوهشي ما در حوزه تاريخ، فرهنگ و ادبيات چيست؟ و اينكه براي سازماندهي اين حوزه و معرفي دستاوردهاي ايرانيان باستان به جهانيان چه اقداماتي مي توان انجام داد؟


خلابزرگ در اين زمينه دانشگاه هاي ما هستند. دانشگاه تهران را سه پيرو فرمان هاي غربي: عيسي صديق، علي اكبر سياسي و علي اصغر حكمت كه در هر چيزي با ايران مخالفت داشتند، پايه گذاري كردند. متاسفانه گويي در دانشگاه هاي ما به ويژه در دانشگاه هاي ادبيات جز دشمني با ايران و پروراندن دشمن براي ايران چيزي تدريس نمي شود. اين خلابازدارنده حركتي است كه ايراني بخواهد خودش را بشناسد. اما همان طور كه تاكنون در بنياد نيشابور در پي شناساندن ايران و تاريخ ايران باستان بوده ايم، اين آوا بلند خواهد شد، چه من باشم و چه من نباشم. به عبارت ديگر براي دستيابي و آگاهي از پيشينه دانش در ميان نياكان ما در تمامي حوزه ها بايد در پي شناخت ايران باستان باشيم. براي مثال در دانش رياضي نيز ايرانيان پيشگام بوده اند. مثلثات را ايرانيان بنياد نهادند يا جبر و لگاريتم همگي از افتخارات ايرانيان است، اما به نام ديگران شناخته شده است. متاسفانه اين مسائل در دانشگاه هاي ما هم مطرح نمي شود و تمامي افتخارات براي اروپاييان است.

در همين زمينه نكته ديگري مطرح مي شود: اينكه ما نظريه ها و ديدگاه هاي بومي نداريم و هميشه نظريه هايي از ديگر كشورها و فرهنگ ها گرفته و شبيه سازي شده است؟ براي برطرف كردن اين خلاچه راهكاري را پيشنهاد مي كنيد؟

 


ما نظريه ها و ديدگاه هاي بومي بسياري داريم، اما اغلب تاكنون خوانده نشده اند و از آنها آگاهي نداريم: چراكه لازمه دست يافتن به آنها آشنايي با زبان پهلوي و اوستايي است. بايد متون موجود در اين زبان ها را بخوانيم و با نظريه هاي بومي خودمان، يعني نظريه ها و ديدگاه هاي ايراني آشنا شويم. بنابراين نخستين ضرورت و گام در اين زمينه اهميت فراگيري زبان پهلوي و اوستايي است. بايد اين زبان ها را فرا بگيريم و بخوانيم. همان گونه كه زبان عربي را براي خواندن قرآن، فرا مي گيريم: چراكه اين زبان ها ما را به گذشته ايران پيوند مي دهند. در حال حاضر چون اين پيوند نيست، هر آنچه در دانشگاه هاي ما از سوي آن فرمانبران غربي مطرح شده بود، سند شد و فرزند ايراني به واسطه برخي از اين شبه استادان به نياكان خود دشنام مي دهد و تاريخ ايران باستان را ناديده مي گيرد، تا از همين شبه استادان مدرك بگيرد. در همين زمينه من كتابي با عنوان «خودآموز زبان پهلوي» را نوشته ام، تا فرزندان ايران اين زبان را بياموزند. يا كوشش هاي چند ساله روانشاد احسان بهرامي را به ثمر رساندم و كتاب «فرهنگ واژه هاي اوستايي» منتشر شد. همچنين گسترده ترين فرهنگ «هزوارش» را گردآوري كرده ام. «فرهنگ هزوارش هاي پهلوي» شامل 840 هزوارش آميخته و 400 هزوارش پيوسته است. پيش تر فرهنگ موجود در اين حوزه به كوشش يونكر آلماني حدود 600 هزوارش را شامل مي شد. اين كارها همگي جزو كارهاي بنيادين در اين حوزه است. همچنين پس از اين كتاب ها به ترجمه متون پهلوي روي آورده ام كه برخي از آنها در دست چاپ است.


لطفا كمي درباره اين كتاب هاي در دست انتشار توضيح دهيد؟

 


نخستين كار كتابي به نام «بُندهِش» به معني ريشه آفرينش است و برخي از موضوعات دانشي كه در كتاب «داستان ايران» مطرح شده از اين كتاب برآمده است. در اين كتاب در كنار مسائل مذهبي زرتشتي، مسائل دانشي هم آمده و از ديدگاه يك شخص مذهبي تاريخ و جهان سنجيده شده است. كتاب ديگر «پندهاي پيشينيان» است كه ترجمه آن به پايان رسيده و پس از «بندهش» آماده چاپ مي شود. اين كتاب در برگيرنده بسياري از مسائل جامعه ساسانيان و پيش از ساساني است. همچنين «فرهنگ واژه هاي پهلوي» كه حدود 20 سال زمان صرف آن كرده ام و در آينده آماده چاپ مي شود. اين كتاب ها از سوي انتشارات بلخ منتشر مي شوند. تمامي اين كارها اقداماتي بنيادين هستند تا به مرحله يي برسيم كه فرهنگ پيشينيان مان را بشناسيم. از سوي ديگر از حدود سال 1356 كلاس هاي آموزشي زبان پهلوي و اوستايي در بنياد نيشابور به طور آزاد برپا مي شود. اين كلاس هاي آموزشي برمبناي دانشگاه هاي قديم ايران است. چراكه معتقدم با نگاه به گذشته به خوبي به ضعف هاي زمان حال پي مي بريم. ابن سينا در دانشگاهي درس مي خواند كه در 19 سالگي بزرگ ترين پزشك جهان مي شود. ما بايد چنين دانشگاه هايي را در سطح كشور ايجاد كنيم. حوزه هاي علميه نمونه هايي از دانشگاه هاي ايران باستان ما بودند و پس از انقلاب اين اميدواري ديده مي شد كه دانشگاه ها نيز از حوزه ها الگوبرداري كنند، اما متاسفانه عكس اين مساله صورت گرفت و براساس همين سيستم آموزشي و نمره مانعي براي پيشرفت جوانان خود در دانشگاه ها ايجاد كرده ايم.

آيا تاكنون در زمينه استخراج نظريه هاي بومي براساس متون كهن ايران باستان اقدامي انجام داده ايد؟

 


بايد بگويم اين كار در دست انجام است. براي مثال دكتر مرتضي فرهادي مجموعه يي عظيم درباره مردم شناسي و همكاري و ياري در ايران باستان فراهم كرده است. در حقيقت نبايد فراموش كنيم كه بحث پژوهش و استخراج نظريه هاي بومي نيازمند همكاري گروه هاي مختلف علمي است. من تنها در زمينه فرهنگ و ادبيات مي توانم كاري انجام دهم. متاسفانه در دانشگاه هاي ما به موضوعاتي مانند مردم شناسي يا جامعه شناسي از ديدگاه غربي نگاه مي شود نه از ديدگاه ايراني. اما براي مثال فرهادي كتابي 500 صفحه يي به نام «واره» نوشته و طي آن به يكي از موضوعات حوزه مردم شناسي پرداخته است. واره نوعي تعاوني زنانه در حوزه شير و فرآورده هاي آن در ايران است.


و سخن آخر؟

 


مردم ايران اگر مسلمان باشند خود را به خواندن قرآن، اگر مسيحي باشند خود را به خواندن انجيل و اگر زرتشتي باشند خود را به خواندن اوستا موظف مي دانند، اما هرگز به خاطر ايراني بودن هيچ وظيفه يي بر دوش خود احساس نمي كنند و نمي دانند گنج گرانبهايي از پيشينيان باقي مانده و آن «شاهنامه» است و هر ايراني براي آنكه ايراني است بايد خود را به خواندن «شاهنامه» وادار كند. يكي از دلايلي كه من را به تصحيح «شاهنامه» واداشت و 30 سال از عمرم را صرف آن كردم، همين بود تا «شاهنامه»يي ويراسته به دست فرزندان ايران برسد: چراكه «شاهنامه» افزوده هاي بسياري دارد و اين افزوده ها خواندن آن را دشوار مي كند. با تصحيح «شاهنامه» قصد داشتم خواندن آن را براي جوان ايراني راحت تر كنم و البته بيش از 33 سال است كه جلسه هاي شاهنامه خواني نيز در بنياد نيشابور برگزار مي شود. كتاب «داستان ايران» در حقيقت ميوه درخت «شاهنامه» است. دفتر نخست مجموعه دو جلدي «داستان ايران بر بنياد گفتارهاي ايراني» با عنوان «از آغاز تا خاموشي دماوند» به تازگي در 625 صفحه مصور و به بهاي 50 هزار تومان از سوي موسسه نشر بلخ وابسته به بنياد نيشابور راهي بازار كتاب شد. چندي پيش نيز جلسه رونمايي از اين اثر در دفتر بنياد نيشابور برگزار شد.

فرناز ميري

منبع:روزنامه بهار

بازدید از صفحه اول
sendارسال به دوستان
printنسخه چاپی
نظر شما:
نام:
ایمیل:
* نظر:
داغ ترین ها