تدبیر24 :غلامحیدر ابراهیمبایسلامی- صنعت گردشگری با توجه به کارکردهای مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی میتواند محور گفتمان و مبنای تحول و گذار از ژئوپلیتیک به ژئواکونومیک باشد. میدانیم ژئوپلیتیک بر حسب مبادله و تعامل جغرافیا، سیاست و قدرت تعریف شده و در ماهیت و اصل مفهوم ژئوپلیتیک، حکومت و مردمان مبتکر، خلاق و اثرگذار وجود دارد که در رویکرد نفتی از آن غفلت شده است. مثلا میتوان به وضعیت جنوب کشور از خرمشهر و اهواز گرفته تا بوشهر، بندرعباس و چابهار اشاره کرد که از فقیرترین مناطق ایران هستند. مردم این خطه در فرایند مهاجرفرستی قرار دارند و جوانانشان برای پیداکردن کار و حرفه مناسب از مهاجرت به حاشیه شمالی و آرزوی ورود و اقامت در ممالکی مانند امارات متحده عربی، کویت و قطر استقبال میکنند. حتی میتوان گفت فقر شمال و ثروت جنوب این دریا مهمترین علت ادعا و چالش در تغییر نام خلیج فارس است. خلیج فارس از روزگاران کهن پایه جغرافیای ایران است و اکنون تلاشهای سازمانیافتهای با صرف هزینههای گزاف برای تغییر و خدشه نام آن در عرصه بینالمللی صورت میگیرد؛ خطایی که چند سال پیش در نشریه نشنالجئوگرافیک روی داد و آنچه در آستانه برگزاری مسابقات المپیک قطر در سال ٢٠١٦ بهعنوان یک فرایند فرهنگی-ورزشی و با برنامهها و پروژههای متعدد ضدایرانی رقم زده میشود و میلیونها دلاری که صرف پژوهشانگاری، سندسازی، تبلیغ و ترویج عناوین جعلی برای حذف پسوند «پارس» از این مفهوم در آمریکا، اروپا و خاورمیانه میشود، نمونههایی از این تلاشهاست. چه مشکلی وجود دارد که برخلاف همه تاریخ، تجربه و اسناد متقنی که از استقرار دولتهای هخامنشی بهعنوان تنها دولت مستقر و حاکم بر خلیج فارس و حواشی شمال و جنوب آن وجود دارد، از سوی ممالکی که رسما در تیول ایران بودهاند و تا چند دهه پیش مصداق مفهوم دولت و دریا در قاموسشان وجود نداشته، چنین ادعایی شده است؟ از زمان پیدایش نفت، اهمیت ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک این منطقه افزایش یافته است. نفت و دولتهای نفتی موجب شدند مردم محلی و مشارکت آنها در اقتصاد نادیده گرفته شود. بعد از ژئوپلیتیک نفت و مسائل ژئواستراتژیک ناشی از آن، تاکنون گفتمان دیگری برای توسعه و رفاه این مناطق مطرح نشده که به ابعاد مختلف نظام اجتماعی اعم از فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی شمال این دریا نگریسته شود و در تحلیلها همواره مفاهیم سیاست و موقعیت جغرافیایی در حد اقتدار منطقهای و حضور نظامی تعریف شده است. فقر نظری و ضعف تحلیل کارشناسی درباره ابعاد اقتصادی و اجتماعی این منطقه موجب شد در استراتژی ملی و بینالمللی دهههای اخیر ایران قدرت اقتصادی و حضور مبتکرانه و نوآورانه مردم در تعامل با منطقه و جهان نادیده گرفته شود.
حتی وقتی در حاشیه خلیجفارس ممالک نوکیسه نفتی ظهور و طرحهای اقتصادی را مبتنی بر تجارت شروع کردند، سیاستگذاران در ایران متوجه قدرت اقتصاد و اهمیت رویکردهای تجاری در حفظ اقتدار سیاسی نشدند. ازاینرو، ممالک قبیلهای حاشیه با جریان قدرت اقتصادی در پی جستوجوی هویت برای خود، با رانتهای نفتی نام، متن، اصل و هویت خلیجفارس را به چالش کشیدند. در جریان مدرنیته و فرایند جهانیشدن، مناسبات اقتصادی و ساخت شیوههای تولیدی و اجتماعی متحول شده است و نیاز به گفتمانهای جدید برای کسب ثروت احساس میشود. توجه به اقتدار اقتصادی، طراحی و رواج گفتمان ژئواکونومیک و ایجاد زمینه برای نوعی پارادایم شیفت و تحول مفهومی در نظام اجتماعی حاکم بر جنوب ایران و خلیجفارس یک ضرورت ملی است. خرمشهر، اهواز، ماهشهر، بندرعباس، چابهار و دیگر شهرهای شمال خلیجفارس استعداد و پتانسیل آن را دارند که در موقعیتهای تجاری ممتاز قرار گیرند و با استفاده از فرصتهای پس از برجام با شهرهای شمال این دریا به رقابت بپردازند و حتی در بلندمدت از آنها پیشی گیرند. طراحی گفتمان اقتصادی مبتنی بر مبادله و تعامل بیشتر بر پایه فرایند میهمانی و میزبانی، سابقه تاریخی عمیقی در ایران بهعنوان چهارراه جهان و صاحب خلیجفارس دارد و ازاینرو تعریف استراتژی ملی در سطوح منطقهای و بینالمللی بر حسب ایجاد گفتمان ژئواکونومیک و ایجاد پارادایم آن با تأکید بر صنعت گردشگری ممکن و میسر است. در سه دهه اخیر گسترش صنعت گردشگری نشان داده که میتواند محور این پارادایم جدید باشد و هویت ملی و منافع ملی و بینالمللی مردم را در بر داشته باشد. مثلا نگاه کنید به آنچه در امارات متحده عربی، مالزی و ترکیه در ٢٠ سال گذشته به وقوع پیوسته است. نام این کشورها در ٣٠ سال پیش در عرصه منطقهای و بینالمللی آشنا نبودند؛ ولی اکنون از نظر اقتصادی نسبت به دیگر کشورهای منطقه ممتاز به نظر میرسند. تغییر رویکرد و گذار از وضعیت ژئوپلیتیک به موقعیت ژئواکونومیک میتواند صلح، انسجام و مشارکت مردم منطقه را برانگیزاند. اگر در رویکرد کلاسیک مفهوم ژئوپلیتیک با مفاهیم جغرافیا، نفت و امنیت تعریف میشود، در رویکرد ژئواکونومیک، مشارکت مردم، گردشگری، اقتصاد، امنیت و پایداری اهمیت مییابد؛ زیرا فرایند میهمانی و میزبانی اگر بر حسب کارشناسی تعریف شود، موجب تعامل، صلح، توسعه و رفاه میشود. اکنون پس از برجام وقت آن است که عقبماندگیهای پنج دهه اخیر بهسرعت جبران شود. ضعف تحلیل از مسائل مهم اقتصادی و سیاسی جهان، محدودیتهای خودساخته ناشی از رویکردهای سنتی و قشرینگری در تعامل با مردم در عرصه ملی و بینالمللی و ناتوانی در کنترل و هدایت منابع انسانی و مادی کشور و ترجیح دوبی و استانبول به بندرعباس و بوشهر توسط سرمایهگذاران ایرانی از مهمترین موانع این حوزه به شمار میروند. مجامع، انجمنهای علمی و دانشگاههای ایران و حوزههای علمیه و علمای آشنا به مقتضیات زمان در کنار سیاستهای تشویقی، تسهیلات ویژه و تسریع در فرایند سرمایهگذاری مشترک، کلید حل این مشکل است.