هنگامی که دیوید کامرون، نخستوزیر پیشین بریتانیا در مبارزات انتخاباتی، اعلام کرد خروج از اتحادیه اروپا را به همهپرسی میگذارد تا مردم این کشور تصمیم به ماندن یا رفتن از اتحادیه اروپا را خود بگیرند، بههیچوجه باور نمیکرد مردم بریتانیا این بلوف را جدی بگیرند و روزی در یک همهپرسی این اتفاق رخ دهد و او مجبور به خروج از پست نخستوزیری شود.
تدبیر24 » همینطور هنگامی که دونالد ترامپ وارد مبارزه انتخاباتی شد، هیچکس در آمريكا و از جمله خودش و در سطح جهان این مرد بلوفزن و عوامفریب را جدی نگرفت تا اینکه آوار بر سر مردم آمريكا خراب شد و تازه فهمیدند چه اتفاق مهیبی رخ داده است. در علوم سیاسی و روابط بینالملل میخوانیم وقتی یک قدرت نوظهور در سطح جهان یا منطقه پا به عرصه وجود میگذارد، ساختارهای قبلی در هم میریزد و تلاطم به وجود میآید تا سایر کشورها این قدرت جدید را سر جای خود بنشانند یا منکوب قدرت او شوند و وجود قدرت جدید را بپذیرند. چنانچه رأس قدرت بازیگران جهانی یا منطقهای هم کاملا دگرگون شود که سیاست کاملا جدیدی را اتخاذ کند، همان تلاطم به وجود میآید و ساختارهای قبلی سیاست جهانی دچار لرزش میشود تا به تدریج بتواند ثبات خود را در پرتو تغییرات جدید به دست آورد. اکنون تغییرات سیاست در آمريكا و بریتانیا به ظهور رسیده است و آثار آن به تدریج ابتدا در اروپا و سپس در سایر نقاط جهان مشاهده خواهد شد. هر دو تغییر در آمريكا و بریتانیا حاکی از اتخاذ سیاستهای راست افراطی در این دو کشور بود. بنابراین راست افراطی به عنوان یک روند در اروپا قدرت و انرژی گرفته است و دارد کل اروپا را تهدید میکند. اما آیا دونالد ترامپ میتواند با افکار راست افراطی به کار خود ادامه دهد؟ صحنه سیاسی آمريكا امکان دارد بهزودی آمريكا و جهان را به سوی فصلی جدید از تنش و بیثباتی سوق دهد. ترامپ در مقایسه با جورج بوش از قدرت تخریبی بیشتری برخوردار است و اگر بوش پسر، جنگ عراق و به نوعی افغانستان را به راه انداخت، ترامپ ممکن است دامنه چنین جنگهایی را علاوه بر منطقه خاورمیانه به قدرتهای جهانی نظیر چین و روسیه هم بکشاند. آقای ترامپ فاقد اندیشههای تجربهشده جهانی و اصول دیپلماتیک متداول بین کشورهاست. هرکدام از کشورهای جهان در مقطعی، دچار پدیده پوپولیسم میشوند و خساراتی به منافع و امنیت ملی آنان وارد میشود. گویا این بار نوبت ایالات متحده آمريكاست. ترامپ در صحنه داخلی آمريكا با مشکلات متعددی روبهروست و اشتباهات مکرر وی باعث شده جامعه آمريكا و بهویژه اقشار تحصیلکرده و متخصص این کشور نسبت به اشتباهات سیاسی وی موضعگیری کنند. مطالبی که نامبرده در فاصله مبارزات انتخاباتی گذشته مطرح كرده، نه مقبول و محبوب جامعه بینالمللی است و نه صاحبان اندیشه و تجربه در آمريكا آنها را تأيید میکنند. موضعگیری وی نسبت به اقلیتها در جامعه آمريكا به عنوان یک اشتباه فاحش تلقی شده زیرا تشکیل جامعه آمريكا اصولا بر اساس قومیتهای مختلف از اقصی نقاط جهان صورت گرفته است. بر همین اساس هرگونه اشتباه نابخردانه میتواند جامعه آمريكا را دچار بیثباتیهای غیرمنتظره کند، به ترتیبی که امنیت ملی کشور را تهدید کند.
اما ایران باید در مقابل هجمه رئيسجمهور تازهوارد چه دستور کاری برای خود تعریف کند؟ او جانشین جمهوریخواهانی است که آقای «جورج بوش» از آنها بود و از آنجا که ترامپ ناوارد و ناپخته است و حقوق بینالملل، دیپلماسی و سیاست خارجی نمیداند، دستوراتی که میدهد، خیلی زود از سوی قانونگذاران آمريكا مورد سؤال و ابطال واقع میشود پس کافی است ما صبور باشیم. تعجبآور نیست که دستور آقای ترامپ درباره ممنوعیت ویزا برای هفت کشور، با احکام متعدد قضات آمريكایی در ایالات مختلف نقض میشود زیرا دستوری که آقای ترامپ داده، برخلاف قانون اساسی آمريكا بود؛ همچنان که در دوره آقای «جورج بوش» او دو دستور (act)، دو سیاست یا دو مصوبه را تصویب کرد که برخلاف قانون اساسی آمريكا بود؛ نخست درباره شنود تلفنی، ایمیلی و بقیه موارد و دومی در زمینه دستگیری مخالفان امنیتی آمريكا که برای امنیت آمريكا مضر بودند. آنها را در هر نقطهای از جهان دستگیر میکردند و به قلمرویی که قوانین حقوق فردی آمريكا شامل حالش نمیشد اما تحت نظارت این کشور قرار داشت -مثل زندان گوانتانامو- میبردند و از آنها تحقیق و پرسوجو میکردند. اما در دوره «جورج بوش» هم این دو مصوبه یا دو عمل از سوی رئیس دیوان عالی آمريكا ابطال شد و گفتند این برخلاف قانون اساسی آمريكاست؛ ارگانهای مختلف آمريكايي هم با جورج بوش مخالفت کردند.
دستوری که امروز ترامپ درباره این هفت کشور داده مبنای منطقی، کارشناسی و قانونی ندارد زیرا هیچیک از این هفت کشور، رد پایی در عملیات تروریستی علیه آمريكا، اروپا و علیه نقطهای دیگر نداشتند. درحالیکه آنهایی که رد پا داشتند، مانند عربستان، امارات، کویت و... از این دستور گریختند و به آمريكا وارد شدند. به عنوان مثال؛ «جان جهادی» که در داعش سر میبرید، یک کویتی بود؛ حال همین کویتیها، عربستانیها و اماراتیها جسارت پیدا کردهاند و درباره ایران سخنان ناباب میگویند. این در حالی است که اتباع و ارگانهای آنان جزء آنهایی بودند که از القاعده، تروریسم، داعش و... حمایت میکردند. طبق گزارش محرمانه کنگره آمريكا، عربستان در سطح دولت در دو حادثه تروریستی جهان یعنی ١١ سپتامبر ٢٠٠١ و ترور رفیق حریری شرکت داشته است. بنابراین این دستور ترامپ نه مبنای منطقی- قانونی دارد و نه طبق قانون اساسی آمريكا، رئیسجمهوری مجاز است اتباع کشورهایی را به صورت فلهای ممنوعالورود کند. حال اگر بگوید مثلا این ٢٠ نفر به خاطر اینکه عضو داعش هستند، نمیتوانند وارد آمريكا شوند، این توصیف از نظر حقوقی پذیرفته میشود؛ اما اگر بگوید ایرانیها نمیتوانند، مسلمانان نمیتوانند و... این نشانه نوعی قومستیزی، اسلامهراسی و ایرانهراسی است که این مسئله طبق حقوق بینالملل و قانون اساسی آمريكا خلاف آزادیهای فردی و قومی است. وکلای حقوقی و قضات داخلی آمريكا بهخوبی از عهده تناقضات و تبعیضاتی که ترامپ، چه در این مورد و چه در موردهای دیگر قائل شود، برمیآیند. مهم این بود که ایران از خود واکنشهای احساسی نشان نداد؛ تأمل کرد و این تأمل به نفع ایران تمام شد. از یک سو خودِ آمريكاییها به صورت نهادهای مدنی، پاسخ رئیسجمهوری خود را از نظر قانونی دادند و از سوی دیگر مردم آمريكا نهتنها در قاره آمريكا بلکه در کشورهای دیگر هم به نفع مردم ایران تظاهرات کردند، پلاکارد در دست گرفتند و یک نوع حمایت افکار عمومی از مردم ایران به خاطر این اقدام ترامپ به وجود آمد. درس این اتفاق این است که بدانیم بر اثر اشتباهات ترامپ، افکار عمومی آمريكا به مردم ایران علاقهمندی نشان دادند و باید این فرصت را غنیمت بشمریم و آن را گسترش دهیم. این از باب حقوقی و انسانی مسئله است، حال از باب سیاسیِ آن هم ما یادمان نرود که ترامپ فردی شکستخورده است که از روز دوم بر سر کار آمدنش در ٦٠ کشور جهان و در تمامی شهرهای آمريكا علیه او تظاهرات شده است. وی به دنبال محلی میگردد تا مشکلات روحی- روانی خود را آنجا تخلیه کند، دنبال منطقهای میگردد که با تخریب و نابودکردن آن، جهتگیری افکار عمومی داخل آمريكا و مردم جهان را از خودش منحرف کند و ما نباید چنین فرصتی به وی بدهیم. ایران در قضیه ویزا برخوردی منطقی داشت و امیدوارم در قسمت هشدارها، تحریمها و تهدیدات ترامپ هم با همان انسجام و دوراندیشی عمل کنیم. یعنی به جای برخورد تهاجمی، بدانیم که تمام دشمنان منطقهای در مقابل ما صف کشیدهاند؛ حتی عربستان، امارات، قطر، اسرائیل و ترکیه هزینه مالی خواهند داد که فقط ترامپ با ایران وارد جدال شود. پس نباید دچار اشتباه محاسباتی شویم. باید دقیقا زوایای منطقه را بدانیم و به مهلکه دیگران نیفتیم. به عبارت دیگر، آنان گردابی ساختهاند و میخواهند ما را در آن بیندازند، پس ما نباید بازی بخوریم. طرفداران ترامپ و برخی افراد غیرمتخصص که نمیتوانند ظهور ترامپ را در صحنه سیاسی بزرگترین کشور جهان به عنوان یک عوامفریب راستگرای افراطی به درستی تفسیر کنند، مدعی هستند ترامپ با حساب و کتاب و از منظر مکتب تهاجمی جکسونیسم وارد صحنه آمريكا شده است. درحالیکه این ادعا به دلایل بسیاری، بیپایه و اساس است. به طور مثال تمام ایدئولوگهای جمهوریخواه در جبهه مخالف وی هستند؛ نظیر مککین، میت رامنی، کسینجر، جورج بوش، خلیلزاد و... همه اینها اعتقاد دارند ترامپ دارد ضربههای سنگینی به حزب جمهوریخواه میزند. همچنین هیچ تیم متخصص و دارای تفکری پشت سر ترامپ نیست، به ترتیبی که وی برای جایگزینی سههزارو ٢٠٠ مقام آنقدر دچار فقر بود که مجبور شد از فرط اجبار آنها را ابقا کند درحالیکه اگر او صاحب مکتب بود، عده زیادی ایدئولوگ و متخصص او را همراهی میکردند. اصولا او در لباس یک رئیسجمهور دارای فکر و اندیشه فرو نرفته است و به همین دلیل هر روز به مسائل پیشپاافتاده و سخیف متوسل میشود که موجب شرمندگی دولتمردان آمريكا شده و خود را مضحکه مطبوعات جهان میکند. از سوی دیگر به همان ترتیب که موج احساساتی در بریتانیا چرخی را چرخاند و این کشور را برخلاف میل برنامهریزان و دولتمردان، از اتحادیه اروپا خارج کرد، در آمريكا نیز ترامپ بر موج مشابه احساسات لجامگسیخته مردم سوار شد و به ریاستجمهوری آمريكا رسید. اکنون اکثریت مردم آمريكا از اقدامات و سیاستهای ترامپ ناراضی و کمتر از ٣٤ درصد از او حمایت میکنند. یعنی بخشی از اکثریت که به او رأی داده بودند، به اقلیت پیوسته و مخالف او شدهاند. ترامپ فاقد اصول و طرح برای سیاست خارجی و سیاست داخلی است، نمیداند در صحنه جهان چه باید بکند و در صحنه داخلی چه سیاستی اتخاذ کند. تنها برخی ناراضیان و اخراجیهای دولت اوباما اطراف او را گرفتهاند تا به نوعی از سیستم سیاسی گذشته در آمريكا انتقام بگیرند. شاید تیلرسون، رئیس سابق شرکت اکسون و وزیر امور خارجه حاضر، معقولترین فرد کابینه او باشد. اما تنها ایدهای که در دوره مبارزه انتخاباتی از سوی ترامپ مطرح شد، بازگشت به درون مرزهای آمريكاست. یعنی آمريكا میخواهد انزواطلبی اتخاذ کند، کاری به کار امور جهان نداشته باشد و درآمد مردم آمريكا را داخل آمريكا خرج کند. اگرچه در ابتدا به نظر میرسید این تفکر نوعی بازگشت به دکترین مونرو است که بیش از ١٥٠ سال بر آمريكا حکمرانی میکرد و اعتقاد داشت آمريكا همه مواهب را دارد و از نظر امنیتی هم معارضی نخواهد داشت بنابراین بهتر است در چارچوب مرزهای خود فعالیت و هزینه کند. اگرچه این نظریه در پرتو تحولات تکنولوژیک و وابستگی اقتصادی مالی -صنعتی همه کشورهای جهان به یکدیگر دیگر کاربردی برای آمريكا و دیگران ندارد اما شعار ترامپ حتی در چارچوب دکترین مونرو هم نمیگنجد و خیلی زود درباره چین، ایران، خاورمیانه، اسرائیل، داعش، آلمان، استرالیا، اوکراین و بقیه اظهارنظر و اعلام سیاست کرد. در حقیقت همه آنچه را گفته بود، کمکم به فراموشی سپرده و وارد صحنه عملی سیاست خارجی شده است.
در صورت بررسی تأثیر سیاستهای ترامپ بر جمهوری اسلامی ایران، این موارد مشاهده میشود:
١- نامعقولی، افراطی و پیشبینیناپذیربودن ترامپ باعث شده ایران جانب حزم و احتیاط را (تا لحظه نگارش این یادداشت) رعایت کند و به جای نشاندادن جنگ تبلیغاتی معمول، خویشتنداری کند تا حادثه غیرمنتظرهای پیش نیاید.
٢- ضدیت هيئت دولت ترامپ با ایران، ما را در موقعیتی قرار داده زیرا که جریانهای ضدانقلاب نشان دادهاند قصد دارند از بیثباتی رفتار ترامپ علیه ایران استفاده کنند.
٣- مخالفت همه جمهوریخواهان و ترامپ با توافق هستهای نیز موضوع تأملبرانگیز دیگری است. تحریمهای سیاسی و اقتصادی نباید با بهانهدادن به دست غرب، بار دیگر احیا شود.
برخلاف یک سال گذشته، اگر شرایط آنطور که در این یادداشت شرح داده شد ادامه یابد، تا حدود زیادی فشار تندروها بر دولت دکتر روحانی کاهش مییابد. این به معنای این است که دکتر روحانی در شرایط طبیعیتر میتواند انتخاب شود و شانس او از سوی مردم بالاتر از دیگران است. البته اگر ترامپ روند حاضر را به هم بزند ممکن است معادلات تغییر کند. اما ترامپ هم بهتدریج آگاهتر یا مجبور به عاقلشدن میشود. سطوح کلان در ایران نیز تمایل به ریسک ندارند و به دنبال برهمزدن شرایط حاضر نیستند. پس با روند حاضر میتوان به آینده فضای سیاسی ایران و از جمله پروسه انتخابات ریاستجمهوری سال ٩٦ امیدوار بود.
علی خرم، کارشناس مسائل بین الملل