تدبیر24: هاشمی از آن دسته انسان هایی است که نامش ماندگار می شود. ثروتمند زاده نام آشنایی که جهان بینی و گفتمان متفاوتی با دیگر روحانیون دارد. لیکن دوست یا دشمن به زیرکی و سیاست وی اشارات بسیاری کرده اند. سیاستمداری نام آشنا که در باب زندگی فردی و اجتماعی او سخن های بسیار رفته است. "عالیجناب سرخپوش"، "هاشمی بدون روتوش"، "آخوند متفاوت"، "صراحت نامه" و "درخشش زیر تیغ تخریب" از جمله کتاب هایی است که در باب آیت الله نوشته شده است. لیکن مراد نگارنده از شرح زیست هاشمی نه بررسی بیوگرافی او است و نه تجلیل و تحلیل از شخصیت وی. لذا آنچه که موجب رغبت نگارنده برای نگارش این سطور شد، اقبال و میل فعالان مدنی به شخص هاشمی رفسجانی است.
هنوز صدای شور و اشتیاق میلیون ها نفر از مردم به دلیل ثبت نام هاشمی در گوشم می پیچد. هیچ گاه لحظه ثبت نام از خاطرم نمی رود. چند دقیقه بیشتر به مهلت ثبت کاندیداتوری در انتخابات 92 باقی نمانده است. نگاهی گذرا و چند ثانیه ای به فضای سالن ثبت نام، جمعیت انبوهی که در حمایت از حضرت آیت الله آمده اند را نشان می دهد. اما به راستی چه رمز و رازی است که هاشمی 79 ساله با چنین اقبال عمومی روبرو می شود؟ به راستی چه فعل و انفعالاتی رخ داده است که نفر سی ام ششمین انتخابات مجلس شورای اسلامی در تهران، با سیل عظیمی از طبقات جامعه مواجه می گردد؟ چرا تبلیغات تخریبی چند ساله صدا و سیما و رسانه های وابسته به دولت علیه آیت الله هیچ تاثیری بر عواطف و عقاید ملت نگذاشته است؟ چرا هاشمی سازندگی با تورم 45%، این بار منجی گشایش گره های اقتصادی مردم شده است؟ چرا قاطبه فعالان مدنی دست یاری را به سمت کسی دراز کرده اند که روزی در اوائل دهه هفتاد، وی التفاتی به آنان نمی ورزید؟
بدون شک هر شخص حقیقی و حقوقی بنا به جایگاهی که دارد پاسخ متفاوتی در باب این سوالات می دهد. چه بسا بررسی تاریخی و جریانی چنین گذاره هایی از بینش یک شخص اصلاح طلب و یک شخص اصولگرا متفاوت باشد. لیکن نگاه نگارنده از واکاوی گذاره های موجود یک بینش ایجاز و اختصار است. زیرا پاسخ تفصیلی و مبسوط به سوالات موجود نیاز به نوشتن حداقل یک جلد کتاب دارد. لذا، به سرانجام رساندن دو نکته قابل تامل از بررسی کنش ها و واکنش های شیخ، اصلی ترین هدف این نوشتار می باشد.
1. اصلاح طلبی و تاسی از امیرکبیر
سیر تلویحی به زندگی نامه آیت الله هاشمی رفسنجانی، تدوین کتابی را نشان می دهد که بسیار قابل تامل است. "امیر کبیر قهرمان مبارزه با استعمار" عنوان کتابی است که ایشان در اواسط دهه 40 شمسی به رشته تحریر در می آورد. در پیشگفتار چاپ جدید این کتاب آمده است: " ناشری که در اوج خفقان رژیم شاهنشاهی به یاری هاشمی شتافته بود تا غربت امیر کبیر را نزد مردم و حتی روحانیت به پایان برسد، امروز دوباره بعد از قریب 50 سال دوباره آستین همت بالا زده تا روایت هاشمی را از "امیر کبیر" را در لباسی نو به گوش جوانان این مرز و بوم برساند، هاشمی و ناشر " امیر کبیر"دوباره با هم در پی تکرار ان روزها هستند، هر دو با موهایی سپید و آرزوهایی سپیدتر. " تدوین این کتاب از زبان یک روحانی ما را به سر منزل مقصود می رساند. به طور قطع نگارش این کتاب در سال هایی به وقوع پیوسته است که صنف روحانیت به دو جریان و روش بدل می شود. جمع کوچکی از روحانیون تمام هم و غمشان گذراندن دروس حوزوی است. گذار از درس خارج را رسیدن به غایت خود می دانند. از سویی دیگر، قاطبه روحانیون وقت، به رهبری حضرت امام (ره) در فرهنگ، اقتصاد و سیاست دچار تالم اجتماعی شده اند. فضای خفقان سیاسی، استبداد فرهنگی و عدم تحقق حقوق بشر آنان را سخت ملول می کرد. از اینرو ایشان به طور معمول با دست گیری ها و سلول های انفرادی دست و پنجه نرم می کنند. حاجت به گفتن نیست که مراد ما از تفکیک این دو گروه، ترسیم انفصال ماهییت و اهداف روحانیون نیست. اما ظهور جنبشی از دل روحانیون در حوالی نهضت مشروط که مطالبه گری حقوق انسان ها را ارجح بر کنش های اجتماعی خود می دانست، به هیچ عنوان قابل کتمان نیست. با این تفاسیر، هاشمی رفسنجانی از هر دوگروه یک قدم جلوتر می رود. بسی واضح و مبرهن است که روش و رفتار اجتماعی آیت الله با دسته اول متفاوت است. اما در دسته دوم او نه تنها به مثابه هم صنفان خود درد مطالبات مردم دارد، بلکه با ترسیم ردای حکومتی امیر کبیر، نسخه توسعه تولید در کشور را شرح می دهد. هاشمی مانند بسیاری از هم مسلکان خود می توانست نگارش خود را بر روی تفسیر هزاران کتاب دینی انجام دهد. اما او اولین دسترنج علمی خود را مبارزه با استعماری شرح می دهد، که در حجره های حوزه علمیه یک کلام از آن نقد و بررسی نمی شود. ورای این موضوع، انتخاب امیرکبیر اصلاح طلب از سوی هاشمی رفسنجانی به عنوان نماد مبارزه با استعمار، عیار اصلاح طلبی وی را نمایان می کند. اگر چه در دوران سازندگی، هاشمی التفاتی به توسعه سیاسی نمی ورزید. اما اقدامات وی در دوران رژیم پهلوی و همچنین جمهوری اسلامی، اشتراکات زیاد توسعه ای وی با جریان اصلاحات را نشان می دهد. بنابراین، سخن از امیرکبیر نه تنها هاشمی را از دیگر روحانیون متفاوت کرده است، بلکه قدری از وامداری وی به جریان اصلاحات را مشخص می کند.
2. هاشمی رفسنجانی، اصلی ترین سیبل افراطیون
"هیچوقت از امام(ره) افراط ندیدیم"، " رشد افراطگرایی و تفکرات طالبانی مشکل اساسی امنیت منطقه است"، "ما افراط و تفریط را گمراهی میدانیم و باید همه معتدل باشیم"، "دلم میخواهد ایران اسلامی بماند، معتدل باشد، افراط و تفریط در آن نباشد"، "فکر می کنم دو جریان افراطی که از اول در کشور بودند و هنوز هم هستند، مشی اعتدالی مرا مانع می بینند"، "بعد از انقلاب تا به حال، نگران افراط و تفریط بودم که افراط و تفریط داشتیم". این جملات، بخشی از سخنان حضرت آیت الله است. جهت بررسی صحت سخنان هاشمی، کافی است قدری به زیست سیاسی وی نگاهی سطحی بی اندازیم. نقطه اشتراک غالب واکنش های مخالفین وی، چپ روی و افراط است. لازم به ذکر است، هدف ما این نیست که انتقادات مخالفان آیت الله را تام و تمام ناحق بدانیم. اما واکنش منفی به روش و رفتار هاشمی همواره فضا را تبدیل به یک عرصه رادیکال کرده است.هاشمی در پس از انقلاب اسلامی، به یکی از اصلی ترین مهره های کلیدی انقلاب بدل شد. تا جایی که پیر جماران فرمودند:"نهضت زنده است تا زمانی که هاشمی زنده است". پس از گذشت چندین ماه از انقلاب اسلامی، هاشمی مورد انتقاد شدید دو گروه از جریان های وقت قرار گرفت. گروه اول متحجران سطحی نگر و گروه دوم منافقین پلید محور. مخالفت و انتقاد به هاشمی رفسنجانی به جایی می رسد که گروه دوم قصد ترور وی را می کنند. اما بقول آیت الله، مشیت این بود که بماند. همزمان با شروع دوران چهار ساله دوم سازندگی، فشار از جانب محافظه کاران به هاشمی آغاز می شود. استفاده از سید محمد خاتمی، عبدالله نوری و مصطفی معین در رئوس وزارت خانه ها و همچنین ورود غلامحسین کرباسچی به جلسات هیئت دولت، تخریب ناجوانمردانه آیت الله توسط محافظه کاران را به همراه دارد. همزمان با ایام گذار پس از دوم خرداد 76، سیل هجمه و حمله های بسیار تخریبی علیه او آغاز می شود. ذکر این نکته خالی از لطف نیست که هاشمی سازندگی اگرچه در توسعه سیاسی کارنامه موفقی ندارد. اما از ظرفیت های هاشمی می شد برای دیپلماسی دولت و دستگاه های کلان دیگر استفاده کرد که این اتفاق متاسفانه رخ نداد. پس از سپری شدن دوران اصلاحات، فضای تردید و شائبه پراکنی علیه شیخ توسط محافظه کاران قدرت طلب، افزایش یافت. اوج تخریب شخصیت وی، در انتخابات سال 88 اتفاق افتاد. رئیس وقت دولت و رسانه های وابسته به او، کمر به همت حذف هاشمی بوسیله هجمه و حمله به وی بستند. لیکن همه این موارد، نشان از حملات بیش از حد رادیکال ها به جهت حذف هاشمی دارد. از اینرو، تخریب حضرت آیت الله همواره اصلی ترین هدف تمام افراطیون بوده است.
برخی از سیاستمداران، مورخان و فعالان مدنی، هاشمی را در چند فصل تقسیم می کنند. هاشمی پیش از انقلاب، هاشمی دوران جنگ و هاشمی سازندگی از جمله مواردی است که آنان شیخ علی اکبر را به قطعات تاریخی منفک از یکدیگر تقسیم می کنند. به گونه ای که هاشمی سازندگی را فردی مخالف آزادی و هاشمی دهه 90 را همسوی با آن می دانند. اما هاشمی در مقتضیات زمان و با توجه به نیاز جامعه اولویت ثابتی ندارد. زمانه ای را توسعه عمران و ساخت و ساز در اولویت اصلی می بیند و سال ها پس از آن، آزادی احزاب و رسانه ها را مبتدی ترین اقتضائات هر جامعه می پندارد. لیکن هاشمی را بدرستی نمی توان در برهه های زمانی مورد نقد و بررسی قرار داد. هاشمی، همواره هاشمی است.
مرتضی روحانی، عضو سازمان عدالت و آزادی فارس
هاشمی کی هست مگه؟