بخش خصوصی؛ پایه رشد اقتصادی خيرخواهان

بخش خصوصی؛ پایه رشد اقتصادی

اقتصاد ایران در حالی وارد سال پایانی سند چشم‌انداز ۲۰ ساله ۱۳۸۴ تا ۱۴۰۳ می‌شود که موفقیت کمی در جامه عمل پوشاندن به هدف رشد اقتصادی برای تبدیل ایران به اقتصاد اول منطقه مطابق با این سند داشته است. در واقع انتظار طبیعی این بود که دستیابی به رشد اقتصادی بالا و مداوم و به‌تبع آن ایجاد مشاغل جدید برای انبوه جوانان جویای کار، هر اولویت دیگر مدنظر حکومت را تحت‌الشعاع خود قرار دهد.
ایران قوی هاشمی‌طبا

ایران قوی

همچون سال‌های گذشته، در روز 22 بهمن مردم ایران در راهپیمایی سالروز پیروزی انقلاب اسلامی یعنی بیست‌و‌دوم بهمن حضور یافتند و خاطره پیروزی انقلاب و نیز شهدای انقلاب و دفاع مقدس را گرامی داشتند. انقلابی که با شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی پیروز شد و مردم اعم از خواص یا عوام با برداشت خود -‌هر‌چند متفاوت- از آن استقبال کرده و بر آن پای فشردند
شنبه ۰۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 2024 April 27
کد خبر: ۵۰۴۲۷
تاریخ انتشار: ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۱:۱۲
می گویند که دست های معلم و کارگر و پدر هر سه، بوسیدنی است. اما این روها آنها دستان خود را مخفی می کنند. جایی برای پرسیدن اینکه چرا باقی نمی ماند.
 تدبیر24: غزاله پورخاکی: می گفتند که سه جامعه، سه مخاطب، سه زندگی سخت است. تلفیقی از زندگی پدر، معلم و کارگر... اما بی ربط نمی تواند باشد. تلفیقی از سوختن ها و ساختن ها. شاید جایش همین جا باشد. جایی برای نمایاندن سه نماد در جامعه که از زمانی که چشم باز می کنیم تا زمانی که چشم ببندیم بر این دنیا، همراهی مان می کنند. از پدری که تو را در آغوش می گیرد تا کارگر بهشت زهرایی که تو را در آغوش خاک می خواباند. 
گره با سرنوشت این روزهای مان
خیلی سخت است وقتی جای ترکه های آن روزهای مدرسه گره می خورد با سرنوشت این روزهای مان. جای ترکه ها تبدیل شده است به جای ترکه های بزرگ تر. ولی آن کجا و این کجا؟ ترکه هایی که می خوردیم برای اینکه حواس مان را جمع کنیم و در زندگی آدم باشیم. یک انسان واقعی. همان روزها شاید، کارگری از سر کوچه مدرسه مان رد می شد. کارگری که از پشت کلاس های درس یا پنجره های کوچک می شنید، اگر درس نخوانی، کارگر می شوی... باید کارگری کنی. 
جای ترکه های معلم
یک کارگر خسته... خسته از تمام درس ها و مشق های خط خورده ای که خواند و نوشت و حالا زندگی اش سخت تر از هر روزی می گذرد. دست های پینه بسته اش، هم جای ترکه های معلم را یادآوری می کند. ترکه هایی که با عشق زده شد. برای اینکه خیلی چیزها یادمان بماند. پدر این روزها، اما خسته از تمام اخبار است. شاید یک دور همی از آن دور دورها و دور همی های جوانانه نباشد. دور همی با سه نماد: معلم، کارگر و پدر... 
بوسه ای بر دست
می گویند که دست های معلم و کارگر و پدر هر سه، بوسیدنی است. اما این روها آنها دستان خود را مخفی می کنند. جایی برای پرسیدن اینکه چرا باقی نمی ماند. خالی یعنی هیچ! هیچ اندر هیچ می شود تشویش. چه جالب است وجه اشتراکی که بین کارگر و معلم می بینیم. دستان هر دو گچی است. دستان هر دو شاید بوی خاکی را بدهد که برای مان رشته رشته سرشته اند. 
دانشگاهی که ساخته شد
آنکه دانشگاه ساخت و آنکه در دانشگاه نواخت و آنکه در دانشگاه درس خواند. آن دیگری، اما جزیی از وجود انسانیت دارد. انسانیتی که صدایش در گلو مانده است. بغضی که جولانی برای فریاد کردن نیافته است که اگر هم فریاد کند نتیجه اش می شود تجمعــــاتی کـه هر روزه برگزار می شود و ژست های روشنفکرانه ای که برایش گرفته می شود و در نهایت با یک «هیس» فریاد را خاموش می کنند. نیاز به گذر بر اتفاقات اخیر نیست که خودمان بهتر شاهد هستیم و دیده ایم که چه رفته است. ولی آنکـه چه می آید، مهم است. نتیجه اش، شکوه و شکایت هایش، آلزایمر گرفته ایم گویا! درس نخوانی کارگر می شوی و درس بخوانی آقای معلم! اما حالا هر دو در تلاشند برای احقاق حقی که باید دست به دست یکدیگر داده شود. 
سوختن و ساختن
ساختن ما، سهم درد معلم است و سوختن هم سهم دردشان. از آن سوختن و ساختن هایی که حالا باید پشت در دفتر همان شاگردان تنبل دیروز خود یک لنگه پا بایستید و برگه های جریمه دیروز را امروز به دست بگیرید و از این سر به آن سر بدوید تا بتوانید یک کلام را روی پلاکاردی بنویسید و در دست بگیرید. چـــه جالب است که وجود اشتراک، یک به یک خودشان از راه می رسند و خودشان را به ما می نمایانند. همه تکاپوها برای رسیدن به یک مورد است: «بهبود وضعیت معیشتی!» یک کلام: کل زندگی برای یک لحظه زندگی! 
زنگ تفریح در حال جریان
گویی زنگ تفریح خیلی وقت است که جریان دارد. تفریحی برای چیلیک چیلیک کردن دوربین ها که عکس های سلفی «همین الان یهویی» را ثبت کند و همین الان یهویی ها شاید همان تصمیماتی باشدکه گریبان کارگر و معلم و یک کلام پدر را بگیرد. قطعنامه هایی که صادر می شود و مشترک است. سه تشکل مدافع حقوق کارگران و معلمان نوشته اند. با توجه به وضعیت این روزها، بهبود هم دیگر افاقه نمی کند. بهبود را کیلویی چند می خرند می فروشند؟ با 712 هزار تومان دستمزد برای میلیون ها کارگر؟ قطعنامه صدایش به کجا می رسد؟ در این قطعنامه که به امضای انجمن صنفی کارگران خبازی‌های سنندج و حومه، انجمن صنفی کارگران خبازی‌های مریوان و سروآباد و انجمن صنفی معلمان مریوان رسیده چند خواسته مطرح شده است. آنها گفته اند، ما حق ایجاد تشکل‌های مستقل کارگران و معلمان، تجمع، اعتصاب، آزادی بیان و اجرای کامل آیین نامه مشاغل سخت و زیان آور در مورد کارگران را خواستاریم. گفته اند، برابری کامل زن و مرد در تمام جوانب زندگی اجتماعی و اقتصادی و لغو کلیه قوانین تبعیض آمیز علیه آن‌ها. آورده شده، ممنوعیت کار کودکان، حق تحصیل رایگان برای کودکان ایرانی و اتباع خارجی. توقف اخراج و بیکارسازی‌ها، لغو کلیه قراردادهای موقت و سفید امضا و بازبینی وضعیت نامطلوب شرایط کاری کارگران و معلمانی که طرف قرارداد آنان کارفرمای خصوصی است. تا همین جا بهتر است دست نگه داریم. 
712 هزار تومان؟!
712 هزار تومان، معاش را تامین می کند یا معاد را؟ این همه اعتراض کارگری برای چیست؟ برای فرار از چه چیز است؟ تنها نگاهی به آخرین اعتراض کفایت می کند: اعتراض کارگران قطار شهری اهواز به چهارمین روز متوالی رسید. تنها یک ماه از حقوق معوقه 5 ماه شان پرداخت شده است. در اینجا کات می زنیم. کمی به عقب تر برمی گردیم. زمانی که دخترک باید به مدرسه برود. آن هم بعد از عید نوروز. تمامی هزینه ها خرج آمد و رفت و عیددیدنی ها شده است. بارها گفته اند و شنیده ایم که دستمزد کارگر را پیش از آنکه عرقش خشک شود باید پرداخت کرد. اما آفتاب صورت سوخته اش را بیشتر سوزاند و عرق ها ریخته شد و خشکیده شد و ... روز نهم اردیبهشت، چهارمین روز متوالی بود که کار متوقف شد. خواسته شان تنها یک چیز بود... پرداخت حداقل سه ماه از مطالبات شان. کارفرما به بهانه کمبود منابع مالی حقوق کارگران را پرداخت نکرده است. اما این معیشت کارگر را توجیه نمی کند. 
رتبه ها اجرا می شود
بعد از تمامی رفت و آمدهای معلمان، کلی فریاد ها بر سر طرح رتبه بندی و درخواست برای رسیدگی به وضعیت معیشت آنها، تنها یک پاسخ شنیده شد که طرح رتبه بندی اجرا می شود. حداقل درخواست ها انگار قرار است در قاب تصویرهایی که در روزنامه ها و خبرگزاری ها، منعکس شده است، خاک بخورد. مثل ریه هایی که سال هاست نفس نفس خاک را استشمام می کند. 
افزایش دو برابری تعطیل!
زمزمه ها حکایت تازه تری را به همراه دارد. با گذشت 40 روز از آغاز سال جدید، هیچ خبری از افزایش دو برابری حق مسکن سال ۹۴ کارگران نیست. در این میان زمزمه‌هایی مبنی بر کنار گذاشته شدن این مصوبه به دلیل آنچه دولت افزایش خارج از انتظار دستمزد کارگران در سال جاری می‌خواند به گوش می‌رسد. خارج از انتظار! این کلامی است که شاید مهر پایان بر تمامی نفس نفس زدن های خسته یک کارگر یا یک معلم و در یک کلام، یک پدر باشد. براساس قانون کار، حق مسکن کارگران تنها مزایای مزدی است که پراخت آن بدون مصوبه هیات وزیران ممکن نیست، بنابراین دلیل افزایش نیافتن حق مسکن کارگران تعللی است که هیات دولت در یک ماه گذشته برای ابلاغ چگونگی افزایش حق مسکن کارگران انجام داده است اما اکنون به نقل از مسئولان وزارت کار شنیده می‌شود که ممکن است تعمدی در پشت این تعلل وجود داشته باشد. 
سرمشقی برای پایان
تعمد، عدالت، معیشت، بهبود، معلم، رتبه، تجمع، کارگر، خاک، پلاکارد، خط فقر، خط فقر و خط فقر... سرمشق این روزهای ماست. سرمشق امروز همه؛ شاید شاگردان دیروز، پشت نیمکت های سبز یا قهوه ای یا مدیران امروز پشت آن میزهای شیشه ای، در اتاق هایی که در زمستان گرمایش و در تابستان خنکایش، او را به خلسه ای فرو می برد. شاید در خانه کارگری که هر بار تماسی گرفته می شود، پشت بوق های ممتد باید در انتظار نشست تا بتوانیم در مورد لباس کارگری، وضعیت کار، مخاطرات کارهای کارگران و غیره و غیره پاسخی بشنویم و در نهایت، پاسخی دریافت نمی شود. وقت تمام، برگه ها بالا!

برچسب ها: تدبیر24
بازدید از صفحه اول
sendارسال به دوستان
printنسخه چاپی
نظر شما:
نام:
ایمیل:
* نظر:
داغ ترین ها