تدبیر24: آراز ادوای - با ریاست جمهوری جناب روحانی در بیست و چهارم خرداد ماه نود و دو ایشان یکی از اولویتهای سیاست خارجی دولتشان را تنش زدایی دانستند. این مساله در ادامهی کار دولت هم اجرائی شد و به دوستان و مخالفان دولت این پیغام را داد که ایشان در این سیاستشان جدیاند. نتایج حاصل شده در پروندهی هستهای، همچنین پیامهایی که میان دولت ایران و دولتهای اروپایی رد و بدل شد و همچنین نقش محوری ایران در حل و فصل مناقشات منطقهای نیز پیگیری سیاست تنش زدایی توسط دولت را کاملا اثبات کرد. حتی به طور کاملا مشخصی میتوان اوج سیاستهای تنشزدایی را در دیدارهای این روزهای مقامات اروپایی از کشورمان و همینطور سفرهای خارجی دکتر طریف نیز مشاهده کرد.
در اینکه سیاست تنشزدایی در حل مشکلات کشور در ارتباط با کشورهای خارجی تا چه اندازه تاثیر مثبت داشته است تردیدی نیست، اما آنچه که شایستهی تاملات فراوان است ریشههایی است که به نوعی مقاومت ملی را در برابر گشایش درهای ارتباطی به خصوص اقتصادی،با جهان شکل میدهد که در سطوح گوناگون دست دولت را در توسعهی صادرات غیر نفتی مناسبی که منافع ملی را تامین کند میبندد.
به نظر میرسد یکی از مهمترین مسائلی که از نظر فرهنگی برای امروز کشورمان خطرات فراوانی ایجاد میکند شیوع غیر منطقی و غیرمعقول تئوری توطئه است. مسالهای که به راحتی به همه، توان و صلاحیت قضاوت و صدور حکم در مورد انواع مختلفی از وقایع را میدهد. در واقع استفاده از تئوری توطئه به هر کسی این امکان را میدهد که به راحتی در مورد دشوارترین امور،احکام سادهای صادر کرده و بدون نیاز به اثبات موضوع، انگشت اتهام را به سمت یک مقصر منتخب از قبل، که در مورد مقصر بودنش هم از قبل تصمیم گرفته شده است، بگیرد و راهحلی ساده و ظاهرا اطمینانبخش برای تمام موضوعات بیابد و خیال خودش را راحت کرده و دیگر در مورد آن مشکل خاص فکر نکند. حالا این دشمن فرضی یا واقعی میتواند نمودی داخلی داشته باشد و یا خارجی.
بدیهیترین نتیجهی این نوع نگاه توطئهانگارانه به مسائل، عدم ریشهیابی درست مشکلات و در نتیجه تصمیمهای غلط در مورد یافتن و اجرای راهحلهای مناسب آنهاست. البته طبیعتا در پی این اتفاق و آب گلآلودی که ایجاد میشود، تقصیرات بسیاری از کسانی هم که ممکن است در وقوع برخی مشکلات مقصر بوده باشند، پنهان میماند. در حقیقت شاید اصلا عجیب نباشد که برخی از این نگاههای تقویت کنندهی تئوری توطئه همین انگیزهها را دنبال کنند.
نتیجهی بعدیای که برای این نوع نگاه قابل تصور است شکلگیری یک فضای عدم اطمینان عمومی است. حاصل نهایی ترویج این نوع نگاه در اقتصاد داخلی عدم اعتماد متقابل بخش خصوصی و دولت به یکدیگر است. به این ترتیب که دولت همیشه به جهت عدم اطمینانی که به این بخش دارد با تعریف منافعش در برابر منافع بخش خصوصی، تلاش میکند به نحوی بخش خصوصی را در حاشیه قرار داده و تنها به اندازهی بخشی از اقتصاد به آن بها دهد، و حتی تلاش کند این بخش را با قرار دادن در کنار مجموعههای دولتی و حتی ایجاد مجموعههای اقتصادی قدرتمند دولتی در برابر مجموعههای خصوصی به صورت غیر مستقیم و غیر محسوس تحریمکند.
اما در حوضهی سیاست خارجی نتایج تسلط تئوری توطئه از این هم شدیدتر است. وقتی که این نوع نگاه در میان مردم و یا حتی بخشی از آنها ایجاد میشود بسیاری از موقعیتهایی که ممکن است منافع ملی را تامین کند درک نشده و از میان میروند. این در حالی است که احتمالا استدلالهایی که در این زمینه ارائه میشوند فاقد هرگونه وجاهت منطقیاند. به عنوان یک مثال ساده میتوانم به اتفاقی که امروز در صحبت با یک رانندهی محترم برایم پیش آمد اشاره کنم. ایشان میگفتند که «کار کار انگلیس است. ماکارونیها را وارد سفرههای مردم کرده و ما را از رشته تنوریمان که دوازده نوع فواید گوناگون دارد محروم کرده است.» همین استدلال ساده را نگاه کنید. گذشته از این که بنده نیز موافقم که احتمالا رشتههای محلی خودمان بسیار مفیدتر از ماکارونیهاست، که البته این ادعا هم نیاز به تحقیقات مستند دارد، من توان درک مابقی این استدلال را ندارم!
البته تمام اینها نباید باعث شود ما فراموشمان بشود که دیگران در قبال ما در طول تاریخ چه مواضعی گرفتهاند و یا غافل بشویم از اینکه به هرحال این کشورها در حال حاضر هم منافع خودشان را دنبال میکنند و نه منافع ملی ما را. اما اصولا نباید با ترسهای غیر واقعی خودمان را از منافع واقعی و زندهی امروز در ارتباط با این کشورها محروم کنیم.
به هر روی باید پذیرفت که دیگر دوران استعمار کشورمان خاتمه یافته است و این ملت آنقدر هوشیار شده است که بتواند با حفظ استقلال خود به شناخت و بهرهبرداری از موقعیتهای بینالمللی اقتصادی و حتی سیاسیاش بپردازد. در واقع این ملت و کشور دیگر آموخته است که چگونه خود را از قید و بندهای غیر واقعی تئوری توطئه رهانیده و در نتیجه دیدگاهی شفاف در درک مزایا و خطرات واقعی روابط خارجی کشورمان پیدا کرده و این توان را پیدا کرده است که به دور از تعصبات نسبت به منافع ملیاش حساسیتهایی حقیقی داشته باشد. نمونهی واقعی این نوع نگاه متوازن و متعادل را این روزها میتوان در نوع برخورد مردم و دولت با مسالهی هموار شدن مسیرهای روابط با انگلستان و بازگشائی سفارت دو کشور مشاهده کرد.
در نهایت باید گفت اعتقاد ذهنی و عملی به تئوری توطئه، ما را از پیگیری منافع ملی کشورمان از نظر داخلی و خارجی محروم خواهد نمود. اما در عین حال نباید با سادهانگاری غیر عاقلانه از خطراتی که به شکل واقعی کشور و مردممان را ممکن است تهدید کند نیز چشم بپوشیم. ذهنیت امروز ما سازندهی آیندهی فرزندان ماست. آزادیش را قدر بدانیم.