بخش خصوصی؛ پایه رشد اقتصادی خيرخواهان

بخش خصوصی؛ پایه رشد اقتصادی

اقتصاد ایران در حالی وارد سال پایانی سند چشم‌انداز ۲۰ ساله ۱۳۸۴ تا ۱۴۰۳ می‌شود که موفقیت کمی در جامه عمل پوشاندن به هدف رشد اقتصادی برای تبدیل ایران به اقتصاد اول منطقه مطابق با این سند داشته است. در واقع انتظار طبیعی این بود که دستیابی به رشد اقتصادی بالا و مداوم و به‌تبع آن ایجاد مشاغل جدید برای انبوه جوانان جویای کار، هر اولویت دیگر مدنظر حکومت را تحت‌الشعاع خود قرار دهد.
ایران قوی هاشمی‌طبا

ایران قوی

همچون سال‌های گذشته، در روز 22 بهمن مردم ایران در راهپیمایی سالروز پیروزی انقلاب اسلامی یعنی بیست‌و‌دوم بهمن حضور یافتند و خاطره پیروزی انقلاب و نیز شهدای انقلاب و دفاع مقدس را گرامی داشتند. انقلابی که با شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی پیروز شد و مردم اعم از خواص یا عوام با برداشت خود -‌هر‌چند متفاوت- از آن استقبال کرده و بر آن پای فشردند
جمعه ۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 2024 April 26
کد خبر: ۶۸۷۸۷
تاریخ انتشار: ۰۲ مهر ۱۳۹۵ - ۰۹:۲۹
تدبیر24:  سامان سلیمانی مرند-غیرت، ناموس،  ضعیفه و … کلماتی هستند که عموماً پسران از سنین کودکی با آنها آشنا می شوند و چهارچوب های فکری آنها را درباره نیمی از جامعه شکل می دهند. افکار و عقایدی که نه تنها پایه دینی درستی ندارند بلکه تنها ریشه در عرف های غلطی دارند که همواره زنان را انسان ندانسته و حق یک زندگی معمولی را از آنها سلب می کنند. در عوض پسران از کودکی در میان محاورات خود که ریشه در آموزش های غلط خانوادگی دارد، در مسائل جنسی خود را از دختران برتر می دانند و همچنین داشتن رابطه جنسی با دختران را برای خود افتخار و برای دختران ننگ می دانند. حتی در فحاشی ها دختران یا زنان خانواده یکدیگر را هدف قرار می دهند و در یک کلام زن را عامل تحقیر می دانند. از آنجا که با این افکار بیمار در جامعه مبارزه اصولی صورت نمی گیرد، پسران جوان این افکار را تا بزرگسالی و حتی پیری با خود به همراه دارند و از آنجا که این توهمّات تبدیل به یک بیماری فراگیر اجتماعی شده است، تابو نیز به حساب می آید و نتیجه اش پدیده هایی به نام دعواها و قتل های ناموسی می شود. این می شود که پدری بخاطر سوء ظن به دخترش او را با دو گلوله به قتل می رساند و دخترک بخاطر اینکه از ناحیه سر هدف تفنگ شکاری قرار گرفته است به سختی در کف خیابان جان می دهد و پدرش حتی اجازه نمی دهد نیروهای امدادی حاضر در صحنه به کمک دختر بیایند. واقعه ای که نفس هر فرد آزاده ای را به شماره می اندازد. اگر جامعه به حدی از بلوغ فکری و اجتماعی می رسید که متوجه می شد حتی در گناه بزرگی مانند زنا همانقدر که زن مقصر است، مرد هم مقصر است و در شرمندگی این کار قبیح فرقی میان مرد و زن نیست، شاهد چنین وقایع تلخی نبودیم. باید از همان پسران جوان پرسید که اگر در خلقتشان تغییری بود و به جای اینکه پسر باشند، دختر می شدند حاضر بودند چنین تحقیر هایی را از جانب جمعیت مردان قبول کنند؟! چه ظلم بزرگی است وقتی  زنانی را که رسول گرامی اسلام درباره آنها می فرماید: « خداوند بر زنان مهربان تر از مردان است »(۱) به صورت مداوم مورد تحقیر و توهین و محدودیت های خود ساخته قرار دهیم و خیال کنیم که با این کارها خیلی غیرت داریم و به بهشت می رویم. در این صورت فرق تفکرات ما با امثال داعش و طالبان چیست که اسلام را به درستی نشناخته اند اما مدعی اجرای صحیح آن هستند؟ آنها هم به خیال خودشان  می خواهند به بهشت بروند.

مادران به عنوان رکن اصلی تربیت فرزندان می بایست به کودکان خود بیاموزند که در انسانیت بین مرد و زن فرقی نیست و هر دو از حقوق برابر انسانیت برخوردار هستند. جنسیت نشانه برتری نیست و اعمال زشت برای همه زشت است نه فقط برای نیمی از جامعه! باید دانسته شود که  اسلام نه از باب تحقیر و محدودیت بلکه اول از باب نیاز فرزند به تربیت صحیح و دریافت کافی محبت از مادر و دوم از باب احترام به زنان، کار در خانه را بر آنها مقدم دانسته است تا مجبور به انجام کارهای سنگین و طاقت فرسا در شرایط سخت نشوند. وظیفه تهیه مسکن، خوراک و پوشاک بر عهده مردان گذاشته شده است. در اصل، اسلام بالاترین حقوق را برای بانوان در نظر گرفته است تا آنها همچون ملکه ها به دور از هرگونه استرس زندگی کنند و آنها را از زیر بار هرگونه وظیفه برای درآمدزایی رها ساخته و تربیت نسل های بعدی را در گرو محبت های کافی آنان به فرزندانشان دانسته است؛ اما این بدان معنا نیست که زنان باید گوشه نشین خانه شوند و در اجتماع حضور مؤثر نداشته باشند. سیره عملی زندگی اهل بیت رسول گرامی اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم ) شاهدی بر سخنان نگارنده این متن است.

از دلایل پیشنهاد اسلام به زنان جهت کار در منزل به موارد زیر اشاره شده است:

۱-مردها عموماً در شرایط حساس، احساسات خود را در تصمیم گیری دخیل نمی کنند.

۲- درصد بیشتری از آقایان نسبت به خانم ها دارای آسیب پذیری روحی کمتر در برخورد با مشکلات خارج از منزل هستند.

۳- قابل نفی نیست که آقایان دارای نیرو و قدرت بدنی بیشتری جهت کار در خارج از منزل هستند؛ لذا می توانند بازدهی بیشتری در کارهای سنگین داشته باشند.

۴- به علت طمع اکثریت مردان جامعه به زیبایی های ظاهری زنان و قدرت محدود آنها در حفظ غریزه جنسی خود از سویی، و تمایل ذاتی زنان به نمایش زیبایی های خود و رقابت با سایر بانوان در این امر از سوی دیگر، آنها را در خارج از منزل بیشتر در معرض سوء استفاده و ضربات روحی و احساسی قرار می دهد.

در اسلام وقتی پای احکامی چون چند همسری هم به میان می آید خداوند شرط می گذارد که مرد بتواند عدل را در میان زنان خود فراهم سازد و در آیه ۱۲۹ سوره نساء می فرماید: «وَ لَنْ تَسْتَطیعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ فَلا تَمیلُوا کُلَّ الْمَیْلِ فَتَذَرُوها کَالْمُعَلَّقَهِ وَ إِنْ تُصْلِحُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ کانَ غَفُوراً رَحیماً» یعنی اینکه شما هر چند هم که حرص بورزید هرگز نمی توانید میان زن ها عدالت برقرار  کنید. که تا همینجا از نظر برخی علما حکم چند همسری برای افرادی که حتی اندکی در عدالت آنها شک وجود دارد، قویّاً اشکال دارد؛ چراکه حکم مشروط بر عدل است. سپس شارع مقدس در ادامه آیه برای روشن تر شدن موضوع عدالت و اثبات اینکه افراد عادی هرچقدر هم حریص باشند، قادر به رعایت عدالت نیستند، معنی عدالت میان همسران را نه فقط در توجهات مادی بلکه در میزان توجهات معنوی و احساسی می داند و  تأکید می کند که مبادا نسبت به یکی از همسران خود محبت بیشتر روا دارید و دیگری را محروم سازید. در پایان این آیه نیز خداوند می فرماید که اگر صلح و سازش برقرار کنید و تقوای الهی را پیشه گیرید برای شما بهتر است و خداوند را بخشنده و مهربان خواهید یافت. به نظر می رسد که منظور از اصلاح رابطه و پیشه کردن تقوا درباره همسر اول است تا از ازدواج های مجدد بخاطر اختلافات صرف نظر شود و در این صورت خداوند وعده داده است که رحمت و غفرانش را به آن مرد عطا خواهد کرد. وقتی خداوند در انتهای آیه صفت های  «غفوریت» و «رحیمیت» خود را متذکر شده است، این را در ذهن انسان تداعی می کند که اگر فردی بواسطه عدم تلاش برای اصلاح رابطه اش با همسر اول و عدم تقوا همسر دیگری بگیرد گناه کرده است. البته از صورت و لحن آیه و استناد به روایات معتبر مشخص است که تأکید خداوند بر تک همسری واقع بر شرایط یا افراد خاص ( مانند کاهش شدید جمعیت مسلمانان بواسطه جنگ، افزایش جمعیت زنان نسبت به مردان در جامعه، بیماری صعب العلاج زن به صورتی که قادر به جلب رضایت جنسی همسر نباشد و… که عقل سلیم نیز  حکم می کند) نیست و حتی در برخی موارد خوب هم هست؛ اما این شریط خاص،  در بحث کلی و جامعه شناختی قابل اغماض است.

بحث دیه و ارث نیز از آنجا برای زنان کمتر در نظر گرفته شده است  که به جهت احترام به زنان، نان آوری به دوش مردان محوّل شده است و اگر نان آور آسیبی ببیند خسارت مالی برای خانواده بازمانده بیشتر خواهد بود. امروز بسیاری از صاحب نظران معتقد هستند که اگر به هر دلیلی زنان نان آور خانواده باشند فرقی میان دیه مرد و زن نیست.

اسلام حق تحصیل، حق مشارکت های اجتماعی، حق تفریح و به طور کلی حقوق اولیه انسانی را برای زن و مرد برابر می داند و اگر در آیه ای هم اشاره شده است که « الرجال قوامون علی النساء » باید به شأن نزول آیه توجه کرد که پیرامون اختلاف مردی با همسر ناشزه خود بوده است که به نزد رسول خدا شکایت برده می شود. این آیه یعنی آیه ۳۴ سوره نساء یکی از آیاتی بوده است که در طول تاریخ مورد سوء استفاده برخی مردان قرار گرفته است و حتی احادیث زیادی نیز درباره آن جعل شده است.

الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَیْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ وَاللَّاتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلًا إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِیًّا کَبِیرًا ﴿۳۴، نساء﴾

کلمه «قوّامون» از ریشه «قَوَمَ» به معنای سرپرستی و بر عهده گرفتن امور دیگری است. لذا « الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ » یعنی مردان سرپرست  [امور مالی ] زنان هستند [ برخی مترجمان قرآن بجای واژه سرپرست، کارگزار و تدبیر کننده یا تسلط و حق نگهبانی را بکاربرده اند که با معنای کلمه قوّامون سنخیت چندانی ندارد. شاید بهترین ترجمه را در اینباره آیت الله مکارم شیرازی کرده اند که قوّامون را سرپرست و خدمتگذار معنا کرده اند. همچنین مرحوم استاد فولادوند نیز این کلمه را به معنای سرپرستی دانسته است ] و در ادامه این آیه، دو دلیل این سرپرستی یکی بواسطه فضیلتی که خداوند برای مردان در بهره گیری از منابع مالی مانند ارث و دیه [ بخاطر کار در بیرون منزل]  مقرر فرموده و دیگری بواسطه نفقه ای که مردان موظف به پرداخت آن به زنان خود هستند، دانسته شده است. آیه این چنین ادامه می یابد که: ” پس زنان صالح زنانی هستند که  [ در امور جنسی نسبت به شوهرانشان ] متواضع هستند  و برای غیب [ بواسطه ایمان به آن ] حفظ می کنند آنچه را که خداوند حفظش را مقرر فرموده است. (اشاره به آیه ۳۱ سوره نور) و اگر از نشوز ( عدم تواضع در وظایف زناشویی و عدم همکاری در کسب رضایت جنسی همسر ) زنانتان بیم دارید ابتدا آنها را پند دهید و اگر اعتنا نکردند در خوابگاه به آنها پشت کنید و اگر باز هم اعتنا نکردند، آنها را ترک کنید. ( معنای «ضَرَبَ» توسط آیت الله مکارم شیرازی و مرحوم فولادوند «ترک کردن» در نظر گرفته شده است. اما توسط برخی دیگر از مترجمان قرآن با اشاره به حدیثی که امام باقر (علیه السلام ) می فرمایند: «منظور از ضرب در این آیه زدن با چوب مسواک است»(۲)، معنای ضرب را همان زدن در نظر گرفته اند. عده ای از علما منجمله آیت الله دکتر محقق داماد نیز معتقدند که این «زدن» و حدود آن باید توسط حاکم شرع تعیین گردد و کسی حق عمل انفرادی در اینباره را ندارد ) و اگر از شما پیروی کردند [ و در امور جنسی با شما همکاری کردند ] مبادا به آنها ظلم و ستمی روا دارید و بدانید خداوند بلند مرتبه و بزرگ است.”

علی بن ابراهیم می گوید: این آیه اشاره به نافرمانی زن در بستر دارد.(۳)

البته این نکته هم لازم به ذکر است که نشوز تنها در مورد خانم ها نبوده و در مورد آقایان هم صدق می کند به گونه ای که مرد دارای نشوز را «ناشز» و زن دارای نشوز را «ناشزه» می نامند و اگر هر دو دارای نشوز باشند به آن «شقاق» می گویند.

اما شاید بزرگترین عاملی که باعث برخی سوء استفاده ها گردیده است تعبیر عبارت «فضّل الله بعضهم علی بعض» به برتری مردان بر زنان باشد، بدون توجه به این مهم که برتری ذکر شده در این آیه درباره موردی خاص است و نه برتری کلّی! برای اینکه متوجه شویم منظور از «فضّل الله» چیست، می بایست به دو آیه قبل یعنی آیات ۳۲ و ۳۳ سوره نساء و همچنین تفسیر امام رضا (علیه السلام) از این آیه مراجعه نمود.

وَلَا تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلَى بَعْضٍ لِلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ وَاسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمًا –  وَلِکُلٍّ جَعَلْنَا مَوَالِیَ مِمَّا تَرَکَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ وَالَّذِینَ عَقَدَتْ أَیْمَانُکُمْ فَآتُوهُمْ نَصِیبَهُمْ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدًا (۳۲ و ۳۳ نساء )

همانطور که مشاهده می شود در آیه ۳۲ نیز عبارت بسیار مشابهی ذکر شده است که ” آرزو نکنید آنچه خداوند بر بعضی نسبت به بعضی دیگر از شما فضیلت داشته است”  (وَلَا تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلَى بَعْضٍ ) اما در ادامه بحث روشن تر می شود و عدالت جنسی در بهره بری از دست آوردها مطرح می شود و می فرماید: "مردان بهره همان چیزی را می برند که کسب می کنند و زنان نیز نیز بهره همان چیزی را می برند که کسب می کنند و از خداوند فضلش را درخواست کنید که همانا خداوند به همه چیز عالم است.” (بَعْضٍ لِلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ وَاسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمًا ) لذا در بهره بردن از دست آوردها تفاوتی میان زن و مرد نیست. پس منظور از فضیلت چیست؟!  مشخص است این فضیلت چیزی غیر از دست آوردهاست. خداوند در آیه بعدی می فرماید: "و برای هر کسی از آنچه به جای گذاشته وارثانی قرار داده ایم، که از میراث پدر و مادر و خویشاوندان ارث ببرند و کسانی که با آنان پیمان [ازدواج یا پیمان های شرعی و عرفی] بسته اید؛ پس سهم ارث آنان را بدهید؛ یقیناً خدا بر همه چیز گواه است.”  لذا از آیات بر می آید که منظور از این فضیلت، سهم ارث ها است.

الإمامُ الرِّضا علیه السلام قال : عِلَّهُ إعطاءِ النِّساءِ نِصفَ ما یُعطَى الرِّجالُ مِن المِیراثِ لأنَّ المرأهَ إذا تَزَوَّجَت أخَذَت و الرّجُلُ یُعطی ، فلِذلکَ وُفِّرَ علَى الرِّجالِ . و عِلَّهٌ اُخرى فی إعطاءِ الذَّکَرِ مِثلَی ما یُعطَى الاُنثى ، لِأنَّ الاُنثى فی عِیالِ الذَّکَرِ إنِ احتاجَت ، و علَیهِ أن یَعُولَها و علَیهِ نَفَقَتُها ، و لَیسَ علَى المَرأهِ أن تَعُولَ الرَّجُلَ ، و لا یُؤخَذُ بنَفَقَتِهِ إنِ احتاجَ ، فوَفَّرَ اللّه  تعالى علَى الرِّجالِ لِذلکَ ، و ذلکَ قَولُ اللّه  عزّ و جلّ : «الرِّجالُ قَوّامُونَ علَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللّه  بَعْضَهُمْ على بَعْضٍ و بِما أنفَقوا مِن أمْوالِهِم»(۴)

امام رضا علیه السلام فرمود : علت اینکه از میراث به زنان نصف سهم مردها داده مى شود این است که زن چون ازدواج کند، مى گیرد ولى مرد دهنده است. به همین جهت بر سهم مردها افزوده شده است و علت دیگر اینکه سهم مرد دو برابر سهم زن مى باشد، این است که زن اگر احتیاج پیدا کند تحت کفالت مرد است و مرد مکلّف است امور معاش او را تأمین کند و نفقه اش را بپردازد، اما زن نه مکلّف است معاش مرد را تأمین کند و نه وظیفه دارد در صورتى که مرد محتاج شود نفقه او را بپردازد. به این دلایل است که خداوند متعال بر سهم مردها افزوده است و این سخن خداوند عزّ و جلّ است که مى فرماید: «مردان قیّم و سرپرست زنان هستند، بدان سبب که خداوند بعضى از آنان را بر برخى دیگر اولویت و فضیلت داده و [نیز ] بدان سبب است که [مردان] از اموال خود هزینه مى کنند و نفقه می دهند».

لذا از آیات قبل و همچنین روایات محکم بر می آید که منظور از فضیلت در آیه ۳۴ سوره نساء، صرفاً برتری در سهم الارث و مانند آن است و مراد فضیلت یا برتری ذاتی و کلّی نیست.

نکته جالب دیگر در حدیث فوق الذکر کلمه «إنِ احتاجَت» ( اگر آن زن احتیاج داشت ) است؛ لذا از حدیث بر می آید در صورتی که زن نیاز مالی نداشته باشد، سرپرستی و قیّومیت مرد بر زن منتفی است. همچنین از حدیث بر می آید که در صورت نیاز مالی زنان وظیفه مردان است که نیازهایشان را رفع نمایند؛ اما در صورت نیاز مالی مردان هیچ وظیفه ای برعهده زنان نیست و اگر زنانی در درآمد خانواده مشارکت می کنند از روی لطفشان است و نه از روی وظیفه!  تنها زمینه ای که اسلام چه در آیات و چه روایات پیرامون وظیفه زن نسبت به مرد بر آن تأکید خاص دارد، جلب رضایت جنسی همسر است چراکه شارع مقدس توجه ویژه به این موضوع دارد که اگر مرد به صورت مداوم در منزل از لحاض جنسی تأمین نشود، می تواند فسادهای اجتماعی عمیقی را ایجاد کند که در شأن جامعه اسلامی نیست و مانع رشد و سعادت آن جامعه است. بانوان نیز باید متوجه باشند از آنجاکه عموماً شدت و قوای جنسی در مردان قوی تر است، شارع مقدس آمادگی جنسی زنان را شرط ندانسته است؛ اما با این حال نیز در دوران حیض زنان، اسلام جانب زنان را گرفته است و رابطه جنسی با همسر را در این دوران حرام اعلام کرده است.

حال باید دید برخی مردان در جامعه ما، با استناد به چه مستنداتی زنان را از بسیاری از حقوق انسانیّت محروم می کنند و همواره به او به دید یک موجود حقیر و اضافی نگاه می کنند. آیا به دینی استناد می کنند که بالاترین حقوق را برای زنان در نظر گرفته است و حتی همین امروز در غرب هم چنین ارزشی برای زنان قائل نیستند؟! به دینی استناد می کنند که زن را نماد رحمت، زیبایی و لطافت خداوند می داند؟! چرا بگونه ای رفتار می کنند که بیشتر دختران نوجوان و جوان ما در جامعه، این احساس را کنند که یک موجود اضافی هستند و خانواده قصد رهایی از دست آنها را دارند و به این خاطر در تلاشند تا آنها را سریعتر به خانه بخت بفرستند و در یک جمله کاملاً غلط هم به آنها بگویند ” با لباس سفید رفته ای و باید با لباس سفید هم برگردی”؟!

غیرت خیلی خوب و پسندیده است اما به جای خود و در حدّی که خداوند مقرّر داشته است. نباید هر عمل دلخواهی را به حساب غیرت گذاشت چراکه ظلم به زنان و محروم ساختن از حقوقشان، خودش بزرگترین بی غیرتی و نماد جهل و بی فرهنگی است. خداوند نیز غیور است؛ یعنی نسبت به بندگانش غیرت دارد اما آیا او را به زور زندانی کرده است که شرایط گناه برایش فراهم نشود یا آنکه وقتی بنده اش گناه می کند، او را نابود می کند؟! آیا آبروی او را می ریزد؟! اینطور نیست بلکه محبت خداوند با تمام غیرتش نسبت به بندگان، از محبت هزاران هزار مادر بیشتر است و همواره درب بخشش را به روی او باز می گذارد و حتی اگر بنده اش را دوست داشته باشد کاری می کند تا خود بنده اش شرمنده اش شود. آیا عده ای می خواهند از خدا هم با غیرت تر شوند؟! چنین چیزی ممکن است؟! اگر کسی حتی تصور این را کند که از خداوند با غیرت تر است، مرتکب کفر شده و گناهی بزرگ انجام داده است.

در مورد برخی قتل های ناموسی گفته می شود که اگر قاتل پدر باشد قصاص نمی شود. ( البته در اینباره فرقی میان فرزند دختر و پسر نگذاشته اند ) وقتی دلیل این حکم از بسیاری از قائلان به آن پرسیده می شود، می گویند امری تعبدی (!) است و دلیل دقیق آن برای ما روشن نیست. استناد معتقدان به این حکم حدیثی از وسائل الشیعه است که امام صادق ( علیه السلام ) می فرماید: ” پدر بخاطر قتل فرزند قصاص نمی شود” (۵). اما اینکه اعتبار این سند چقدر قوی است و در صورت قوّت اعتبار روایت کنندگان، شأن بیان این حدیث درباره چه حادثه یا پرسشی بوده است ( چراکه ممکن است مربوط به سنت جاهلیت زنده به گور کردن دختران باشد که اسلام قصد اصلاح آن را داشته است )، باید توسط علما بیشتر مورد بررسی و کنکاش واقع شود.

این در حالی است که برخی علمای بزرگ چون علّامه امینی ( ره) روایاتی را که مخالف دلیل عقلی باشد از درجه اعتبار ساقط می‌دانند.(۶) به عبارتی، عقل را در معارضه بین روایات، مرجّح می‌دانند و خود علامه بارها درباره تأیید یا رد احادیث اهل سنت و شیعه از دلایل عقلی بهره برده اند. این روش در سیره علمی شیخ طوسی ( ره) در رد احادیثی چون «سهو النبی» نیز دیده می شود.(۷)

شیخ مفید رحمه الله نیز به روشنی اعلام می کند که اگر حدیثی برخلاف احکام عقلی باشد، مبنای حکم قرار نمی گیرد: «اِن وَجَدنا حدیثاً یُخالِفُ احکامَ العقولِ طَرَحناه لقضیهِ العقولِ بفسادِه».(۸) چراکه مشخص است از معصوم صادر نشده است.

در روایتی رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) می فرماید: «اذا أتاکم عنّی حدیثٌ فاعرضِوه علی کتابِ اللهِ و حجّهِ عقولِکم فان وافَقَهما فاقبِلوه و الّا فاضرِبوا به عرض الجدارِ؛ (۹) هرگاه سخنی از من به شما رسید، آن را بر کتاب خدا و خردهایتان عرضه بدارید. اگر با این دو هماهنگ بود آن را بپذیرید وگرنه آن را بر سینه ی دیوار بکوبید».

لذا امید است که دلسوزان حقیقی دین مبین اسلام، معارف حقیقی این دین را که می تواند دل جهانیان را به تسخیر خود درآورد، نشر دهند و نهادهای مسئول نیز تلاش کنند تا برداشت های و ذهنیت های غلط را در قوانین و جامعه اصلاح کنند و این اولین قدم نشر جهانی اسلام از طریق فتح قلب هاست.



پاورقی ها:

۱- منتخب میزان الحکمه، ص ۶۱۲

۲- اصول کافی، ج۶، ص ۱۴۶، حدیث ۱

۳- مجمع البیان، ج۳، ص ۸۰

۴- علل الشرایع، ص ۲۹۳، ح۱، باب ۳۷۱

۵- وسائل الشیعه، ج ۲۹، ص ۷۷

۶- تعامل علامه امینی با احادیث اهل سنّت، ص ۱۶۸

۷- تهذیب الأحکام، ج ۲، ص ۱۸۱

۸- تاریخ فقه و فقها، ص ۲۴۴٫

۹- روض الجنان و روح الجنان، ج ۵، ص ۳۶۸
بازدید از صفحه اول
sendارسال به دوستان
printنسخه چاپی
نظر شما:
نام:
ایمیل:
* نظر:
داغ ترین ها