بخش خصوصی؛ پایه رشد اقتصادی خيرخواهان

بخش خصوصی؛ پایه رشد اقتصادی

اقتصاد ایران در حالی وارد سال پایانی سند چشم‌انداز ۲۰ ساله ۱۳۸۴ تا ۱۴۰۳ می‌شود که موفقیت کمی در جامه عمل پوشاندن به هدف رشد اقتصادی برای تبدیل ایران به اقتصاد اول منطقه مطابق با این سند داشته است. در واقع انتظار طبیعی این بود که دستیابی به رشد اقتصادی بالا و مداوم و به‌تبع آن ایجاد مشاغل جدید برای انبوه جوانان جویای کار، هر اولویت دیگر مدنظر حکومت را تحت‌الشعاع خود قرار دهد.
ایران قوی هاشمی‌طبا

ایران قوی

همچون سال‌های گذشته، در روز 22 بهمن مردم ایران در راهپیمایی سالروز پیروزی انقلاب اسلامی یعنی بیست‌و‌دوم بهمن حضور یافتند و خاطره پیروزی انقلاب و نیز شهدای انقلاب و دفاع مقدس را گرامی داشتند. انقلابی که با شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی پیروز شد و مردم اعم از خواص یا عوام با برداشت خود -‌هر‌چند متفاوت- از آن استقبال کرده و بر آن پای فشردند
جمعه ۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 2024 April 26
کد خبر: ۷۹۷۷۹
تاریخ انتشار: ۱۲ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۲:۴۷
بازیگر مشهور مشهدی با اشاره به سکته قلبی خودش که منجر به بی‌حس شدن بخشی از بدنش شده بود گفت: شب نیمه شعبان به حرم امام رضا(ع) رفتم و گفتم که من کبوتر جلد شما هستم یا مرا از دنیا ببرید یا شفایم بدهید! و شکر خدا شفایم دادند.
تدبیر24»مهدی صباغی، بازیگر مشهدی که در فیلم های سینمایی، تلویزیونی، سریال ها و تئاترهای مختلفی از جمله «آسمان هشتم»، «زنان  ونوسی، مردان مریخی»، « کافه ستاره»، «گل یخ»، «صورتی»، «سلطان» و «طوبی» نقش‌آفرینی کرده است؛ امشب به‌عنوان مهمان برنامه زنده ویژه برنامه افطار سیمای خراسان رضوی با نام « سفره‌های همدلی » مقابل دوربین قرار گرفت.

وی در این برنامه با اشاره به ماجرای سکته خودش افزود: نیمه راست بدنم کاملاً بی حس شده بود و بدون کمک دیگران نمی توانستم روی پا بایستم و حتما باید زیر بغلم را می گرفتند. شب نیمه شعبان در حرم مطهر رضوی در حالیکه یکی از عوامل صدا و سیما همراهم بود و زیر بغلم را گرفته بود خودم را به صحن امام رضا(ع) رساندم و از ته دل شفای خود و یا مرگ خودم را از حضرت رضا(ع) خواستم! یکی از خادمان حرم امام رضا(ع) یک تکه نبات – بقول ما مشهدیا یک لوکه نبات- را به من داد و گفت ان‌شاالله خدا خودش عنایت می‌کنه!

صباغی در حالیکه بدنش می‌لرزید و قطرات اشک بر صورتش جاری شد ادامه داد: در حال راز و نیاز بودم و هنوز آب نبات از گلویم پایین نرفته بود که احساس کردم بدنم دارد داغ می‌شود اول، احساس کردم دست راستم داغ شد و می توانم آن‌را حرکت دهم. چیزی نگذشت که پای راستم هم داغ شد. به همراهم که زیر پهلویم را گرفته بود گفتم؛ دستم را رها کن ... می خواهم راه بروم که همین طور هم شد و من با پای خودم از صحن با حالی عجیب بیرون آمدم؛ خدای من! خودم حرکت کردم! به همراهم گفتم ؛ دایی جان، فریاد نزن تا کسی نفهمد وگرنه لباس‌های ما را هم تکه تکه می‌کنند! اما به خواست خدا، امام رضا(ع) شفایم داد.

این بازیگر مشهدی سینما،‌ تئاتر و تلویزیون با بیان این که چندین سال، مقیم تهران شدم، تاکید کرد: ما کبوتر حرم هستیم و هر کجا که برویم به همین آستان بازمی‌گردیم.

بازدید از صفحه اول
sendارسال به دوستان
printنسخه چاپی
نظر شما:
نام:
ایمیل:
* نظر:
داغ ترین ها