تدبیر24»اگر مسیر هنری زندگی حسین شهابی و گذر دیرهنگام او از هنرهایی چون نقاشی، خوشنویسی و موسیقی به ساخت فیلمهای کوتاه و تلویزیونی و سپس سینما را مرورکنیم، متوجه خواهیم شد که او چه راه پر فراز و نشیبی را برای انتخاب وسیله دلخواه بیانش طی کرده است. پس از تحصیل رشته موسیقی و علوم آهنگسازی در تهران و ساخت چند فیلم تجربی در نقاط مختلف ایران، در سال ۱۳۷۸ برای ساختن یک فیلم بلند تلویزیونی به سفارش شبکه دو سیما به جزیره کیش آمده بود، که در همانجا با دعوت مدیر وقت مرکز به استخدام رادیوکیش درآمد. همزمان با ساختمانی که از سازمان منطقه آزاد کیش به اجاره گرفته بود، در خارج از رادیوکلاسهای آزاد تئوری موسیقی و نوازندگی پیانو برگزار کرد و طی چند سالی که در کیش سکونت داشت، هرگز آن کلاسها را تعطیل نکرد. با همان تک دوربین خبری رادیو و فیلمنامههایی که خود مینوشت، تعدای فیلم کوتاه و نیمهبلند ساخت که فیلمها بلافاصله از شبکههای سراسری تلویزیون (البته با کمی جرح و تعدیل) پخش شدند و جوایزی در جشنوارههای مختلف برای او به ارمغان آوردند. بهواسطه حضور فعال و مؤثر او، در مدتی کوتاه رادیو جزیره کیش تبدیل به یک شبکه تلویزیون محلی شد و شهابی مسؤولیت مدیریت تولید شبکه و همزمان مسؤولیت تأمین موسیقی مرکز را به عهده گرفت. در مدت یک سالونیم علاوه بر چند فیلم مستند، چهار فیلم کوتاه و دو فیلم بلند داستانی ساخت و با کمک محسن قریب (مدیر روابطعمومی منطقه آزاد کیش) با فیلمسازانی چون بهرام بیضایی، کیانوش عیاری، ناصر تقوایی، کامران شیردل و دیگر نامداران سینما در سر صحنه فیلمهایشان آشنا شده و درکنار بزرگان، سینمای حرفهای را بهخوبی تجربه کرد. در اولین اقدام خود برای ساختن فیلم سینمایی با تهیهکنندگی شبکه یک سیما زندگینامه جمشید مشایخی را با فیلمنامهای تحت عنوان طلوع و با بازی خود مشایخی دستمایه قرارداد و فیلمبرداری فیلم را آغاز کرد. فیلم طلوع پس از ساخت به دلایلی نامعلوم توسط تهیهکنندگان آن به محاق رفت و شهابی هم به همین دلیل و با آنکه پست مدیریتی او در مرکز ارتقاع پیدا کرده بود، پس از کشمکشهای بسیار از تلویزیون استعفا کرد و دیگر هرگز به آنجا برنگشت. او با تنها فیلمی که بعد از استعفا در جزیره کیش ساخت (جنگ و گنج)، نشان داد که چقدر مستعد واکاوی مسائل جامعهشناختی است و در همان سن جوانی تا چه اندازه درک دقیقی از مناسبات سیاسی اجتماعی جامعه خود دارد. فیلم آزاد به قید شرط چه در نظر برخی فیلم موفقی باشد یانه، چه در گیشه و فستیوالهای جهانی موفق شود یا نه، چه به لحاظ تکنیک سینمایی و کارگردانی نسبت به فیلمهای قبلی سازندهاش قدمی رو به جلو باشد یانه، اهمیتی ندارد. مهم این است که شهابی در ترسیم موقعیت، نگاه دقیق اجتماعی، گسترش دادن جهان معنایی و ایجاد اتمسفر این درام تراژدی انسانی موفق عمل کرده و بعد از بیست سال همچنان نگاه شرف انسانیاش را حفظ کرده و به خاطر غم نان سر تعظیم به هیچ نانوایی فرود نیاورده است.
موضوع زنداني بيگناه، آزادي و انتقام همواره دستمايه آن دسته از فيلمهاي سينمايي بوده كه اغلب براي جذب بيننده عام و تصاحب گيشه توليد شدهاند. آزاد به قيد شرط (با بازی امیر جعفری) اولين نمونه در اين موضوع و مضمون كلي است كه با وجود رعايت استاندارد گيشه سينماي ايران، سعي جدی در القاي انديشه انسان مدار خود دارد و هیچ بعید نیست که جشنوارههای بینالمللی را نیز موافق خود سازد. چراکه شهابی با ساختن اولین فیلم خود روز روشن، نگاه مثبت منتقدان داخلی و خارجی را یکجا به دست آورده و به این یقین پیدا کرد که همواره با حفظ قواعد کلاسیک قصهگویی، میتواند در لایههای زیرین اثرش مفاهیم جامعهشناختی خود را نیز آنگونه که سینمای آرمانیاش پی میگیرد تعریف کند. آنچه بيش از هر چيز در مورد حسين شهابي مهم است، اينكه او مهارتي عجيب در دگرگون پرداختن به موضوعاتي دارد كه بارها و بارها به آنها پرداخته شده و از فرط تکراری بودن دیگر کسی رغبت بازتکرار این موضوعات را ندارد و بیشک این توانایی مهم تنها به این دلیل برای شهابی ممکن شده که او به مدد مطالعات وافر علمی و عینی خود، شناختی دقیق از مناسبات اجتماعی و مسائل حقوقی و سیاسی جامعه ایران دارد. امتیاز مثبت و مهمی که متأسفانه اغلب کارگردانان سینمای ایران از فقدان آن رنج میبرند.
شهابی در فیلم مهجور مانده «بهخاطر مهدی» (با بازی مهدی بختیارنژاد) به یک موضوع عاشقانه میپردازد. دختری گمشده، و پسری که تنها یک قطعه عکس از او در دست دارد تا انتهای فیلم به دنبال گمشده خود میگردد. در فیلم روز روشن (با بازی پانتهآ بهرام و سودابه بیضایی) مرد زندانی به خاطر گناه ناکرده محکوم به قصاص است و معشوقه برای نجات جان او به دنبال شاهدان عینی ماجراست. در فیلم حراج (با بازی فریبا خادمی و نسیم ادبی) مردی پنهان از همسرش زن جوانی را صیغه کرده و به خاطر مهریه سنگین او در زندان است. هردو زن به ناچار و برای حل مشکلات خود سعی دارند شرایط آزادی مرد را فراهم کنند. دوران سرطانی (با بازی پیام دهکردی و مرضیه وفامهر) چهارمین فیلم شهابی قصه مردی را روایت میکند که بیماری سرطان دارد و به نوعی دیگر در خانه خود محبوس است. همسر او با کار خیاطی در خانه هزینههای زندگی و درمان همسرش را تأمین میکند. در پنجمین فیلم اما، شهابی تمام مردان زندانیاش را یکجا آزاد میکند. البته آزاد به قید شرط و تحت یک شرایط جبری، با محدود کردن میدان عمل قهرمان فیلم و وادار کردن او به یک بیکنشی منطقی در برابر تمام کنشهای بیمنطقی که بر او میرود، وارد حوزه جدیدی از جامعهشناختی میشود که این رفتار (بیکنشی) از نظر علم جامعهشناسی خطرناکترین رفتار در مقایسه با بقیه رفتارهای اجتماعی به حساب میآید. همچنان که جامعهشناسان تلاش دارند تا روابط علت و معلولی حاکم بر جوامع انسانی را کشف کنند، شهابی نیز سعی دارد با استفاده از تکنیک سکوت در برابر کنش، میزان خسارات وارده از بیقانونی آدمها را در مقیاس یک جامعه به دست آورد. آزاد به قید شرط قصه آدمهایی است که چالشی اساسی با واژه قانون دارند. مردانی که خواسته یا ناخواسته به قانون زخم زده و زنانی که خواسته یا ناخواسته از بیقانونی زخم خوردهاند. من به کسانی که از فیلم ایراد گرفتهاند ایراد نمیگیرم. اما بهعنوان منتقدی که هم درحوزه جامعهشناسی و هم در حوزه سینمای اجتماعی ایران تحقیق و مطالعه دارم، نمیتوانم ارزشهای جامعهشناختی آثار شهابی را نادیده بگیرم. همان بیست سال پیش که دانشجوی دانشگاه کیش بودم، همراه با محسن قریب و خسرو معتضد (تاریخنگار) در تنها سینمای جزیره کیش فیلم جنگ و گنج شهابی را دیدم که بعدها منتقد مجله معتضد نقد مفصلی درباره آن نوشت و همان نقد باعث بهوجود آمدن اختلافاتی بین من و ایشان گردید. جنگ وگنج توانسته بود با یک قصه سر راست انسانی (درباره یک زن جنگ دیده پناهنده)، مفهوم عمیقی از ماهیت ویرانگر جنگ را به تصویر بکشد. قدرت معنوی یک زن معتقد به اصول و اخلاق انسانی، باوجود تمام شکستهایش او را در جایگاه اجتماعی و زندگی شخصی خود رستگار کرده بود. از نظر اگوستکنت (فیلسوف و جامعهشناس فرانسوی) قدرت معنوی عبارت است از مجموعه افکار و عاداتی که افراد را برای پذیرش نظم جامعهای که درآن زندگی میکنند و وظیفهای که انجام میدهند آماده میسازد. هدف این وظایف آن است که اصولی که در افراد نفوذ پیدا کرده، یعنی ارزشها، هنجارها و رسوم و غیره را به آنان نشان دهد و با استفاده از حد اعلای تأثیر وسائل اخلاقی، هر بار که افراد از این اصول دور میشوند به آنان یادآور شود و آنان را به اجرای این وظایف برانگیزد.
به اعتقاد من حسین شهابی بهطور ژنتیکی یک جامعهشناس و یک نابغه تمامعیار سینماست. من در حوزه جامعهشناسی حتی او را بیشتر از فرهادی قبول دارم. چراکه اصغرفرهادی باوجود تمام مهارتها و موفقیتهای فیلمسازیاش، در جایگاه مؤلف سینما، موضوعات جامعهشناختیاش همواره بهعنوان یک نخ تسبیح برای چیدن دانههای تکنیک مورد استفاده قرار گرفته و فراتر از آن نرفته است. اگرچه مؤلفههای این دو فیلمساز بنا به خواستگاه فکری و سبکی سینماییشان تفاوت چندانی با یکدیگر ندارد، اما از نگاه تخصصی، ساختار دراماتیکی فیلمنامههای فرهادی بهگونهایست که با مصلحتاندیشی آشکار، ماهیت جامعهشناختی خود را عامدانه فدای موقعیت جامعهشناختی خود میکند تا امتیاز تعلیق سینماییاش را ازدست ندهد. به تعبیری، آنچه در ابتدای فیلمهای فرهادی بهعنوان قراردادی دو طرفه بین سازنده و بیننده مورد توافق قرار میگیرد، درانتها تنها پوستهای ازآن باقی میماندکه آنهم در یک پایانبندی باز، رنگ و بوی ماهوی خود را از دست داده و تماشاگر را با دنیایی از سؤالهای بیجواب راهی خانه میکند. در باره اینکه آیا این سؤالات اصلاً جوابی هم دارد یا نه، هیچ مسؤولیتی گردن نمیگیرد. درحالی که شهابی، آغاز قصهاش را از ابتدا به پایان آن گره میزند و در عین رعایت قواعد دراماتیکی، نسبت به سرانجام آنچه قصد تعریفش را دارد مسؤولیت میپذیرد. با وجود پایان باز، موضع شخصیاش را مشخص میکند. از قدرتهای سیاسی و اقتصادی حاکم بهره نمیبرد، همچون بسیاری از کارگردانها، پشت چهرههای سرشناس سینما ضعفهای ساختاریاش را پنهان نمیکند، سوار موج حوادث سیاسی اجتماعی نمیشود و جهان سیال ذهنش را بدون تأثیرپذیری از القائات بیرونی و بدون تقسیمبندی خوب و بد آدمها عریان میسازد و از مسؤولیت اجتماعی خود بهعنوان یک فیلمساز مؤلف شانه خالی نمیکند. هرچه راز آلودگی سینمای کیشلوفسکی در آثار فرهادی خودنمایی میکند، در آثار شهابی رئالیسم محض سینمای کاساوتیس فقید خود را به رخ میکشد و رنگ و بوی وطنی به خود میگیرد. چه این سبک سینمایی به گریفیث تعلق داشته باشد چه جان کاساوتیس، مایکلی یا میشائیل هانیکه آن را به تکامل رسانده باشند، فرقی نمیکند. شهابی و فرهادی هر دو در منطقهای از رئالیسم اجتماعی فیلم میسازند که باید بدون توجه به مناقشات سیاسی چپ و راست حاکم، به مصایب و مشکلات جامعهای که از آن سوژه میگیرند، مسؤولانه بنگرند! این مسؤولیت اجتماعی که از آن یاد میکنم، در فیلم آزاد به قید شرط جوهره اصلی فیلمنامه است. مردی بهطور مشروط از زندان آزاد میشود. اینکه او چه جرمی مرتکب شده یا چند سال در زندان بوده هیچ اهمیتی ندارد. چراکه شهابی عامدانه از این بهانههای موردنیاز ساختاری فیلمنامه عبور کرده و در همان دقایق اولیه با طرح موضوعات حقوقی، بستر انتقاد اجتماعی خود را میگسترد. درحقیقت چالش اصلی فیلم، هماهنگی و انطباق اجباری فرد با کلیه شرایط و خصوصیات چند وجهی آدمنماهای قانونسیز است. شهابی در آزاد قید شرط بهطور مکرر بر این نکته تأکید دارد که اگر کسی به هر دلیلی، در برابر انواع بیقانونیهایی که بر او میرود، توانایی دفاع از خود نداشته باشد چه سرنوشتی در انتظارش خواهد بود. سؤال مهمتر این است، روابط بین فردی آدمها که فرهنگ رفتارجمعی جامعه را شکل داده و مطالبات مدنی آنها را آشکار میکند، تا چه اندازه به ایجاد، تغییر، قبض و بست و اقتدار قانون در جامعه ربط دارد. جواب فیلم اما با صراحت این است، جایی که قانون خفته یا غفلت کرده باشد، بیقانونی جواب بیقانونی را خواهد داد و این آنارشی خفیف آرام آرام زیر پوست جامعه رشد کرده و در یک زمان غیرقابل مهار با رفتاری رادیکال به بیرون از آن رخنه خواهد کرد. امتیاز اصلی آزاد به قید شرط این است که بدون لکنت زبان و با حفظ موقعیت انسانمدار خود تمامی عناصر دراماتیکی ساختارش را در جهت فهم همین نکته به کار میبرد و هرگز به بیراهه نمیرود.
درلایههای زیرین خود البته، مصرانه میکوشد تا به تخفیف تعصبهایی که مانع انعطافپذیری انسانها در برخورد با موقعیتهای تازه میشوند کمک کند و در درک موقعیت اجتماعی فرد او را یاری رساند. اگرچه فیلمبرداری و طراحی صحنه صدماتی به فیلم وارد کردهاند، اما فیلم به خاطر اهداف انسانی، فیلمنامه خوب، کارگردانی دقیق و بازیهای بینقص و فوقالعاده بازیگرانش، همچنان اثری موفق در سینمای اجتماعی ایران است. آزاد به قید شرط از آنگونه فیلمهاست که بدون داشتن پُز روشنفکری، مخاطبش را صادقانه در راستای شناختی دقیق از مناسبات حقوقی و اجتماعی پیرامون خود یاری میکند و با نگرشی فراسیاسی که متأثر از جهاننگری خالق آن است، با صمیمیت و بیغرض به او میفهماند، که دقیقاً در چه نقطهای از نقشه زمین ایستاده و در جهان خود ساخته خویش چه نقشی بر عهده دارد!