کابینه معرفی شده دکتر روحانی کابینهای حداقلی و در عین حال حداکثری است. از این جهت حداقلی است که کمترین میزان توجه به خواستهها در جهت تغییر و تحول در کابینه و تزریق تفکر مبتنی بر تحولخواهی و جهتگیریهای دموکراتیک در آن دیده میشود.
تدبیر24»از جهتی حداکثری است که حداکثر توان حسن روحانی برای تغییرات را نشان داده و از سوی دیگر نشاندهنده ساختار سیاسی است. حسن روحانی در یک وضعیت تعریف شده از شاخصههای متفاوت قرار دارد. از یک سو یک جامعه پیشرو خواهان تغییر وضع موجود و آیندهای متحول شده است. بنابراین جامعه بهسرعت خواستههای خود را به نیاز تبدیل میکند و تا دولت بهعنوان قوه مجریه بخواهد نیازهای موجود را مرتفع سازد با نیازهای جدیدی روبهروست. شتابی که مردم از دولت توقع دارند شتابی روزافزون و خارج از حیطه توقعی است که در ساختار دولت از حسن روحانی وجود دارد، چرا که در سوی دیگر ساختار فعلی خواهان تحکیم وضع موجود و تغییرات بطئی و آرام در بطن جامعه و انعکاس این تغییرات در سطوح فوقانی است. این موضوع عملا موجب میشود که روحانی در میان جریانی قرار گیرد که در دو سوی آن دیدگاههای متضادی با یکدیگر، پر شتاب در حرکت هستند. اگر چه این دو دیدگاه هنوز با یکدیگر برخورد نکردهاند اما دولت حد وسط این دو نگرش قرار میگیرد. از این رو رئیسجمهور در کمپین انتخاباتی خود شعارهای حداکثری میدهد اما زمانی که میخواهد اقدام کند بالاجبار باید عملگرایی حداکثری را از خود به نمایش بگذارد. این شعارهای حداکثری در زمان ورود به انتخابات و عملگرایی حداکثری در زمان ورود به پاستور تا حدود زیادی در دو سوی جریان فشارهای خاص خود را بر رئیسجمهور وارد میکنند و تا زمانی که این دو جریان بهطور موازی با یکدیگر پیش میروند، رئیسجمهور میتواند در این مسیر تا حدود زیادی حرکت کند اما اگر زمانی اصطکاک این دو جریان با یکدیگر شدید و موجب بروز تلاقیهایی شود، میتواند برای دولت حسن روحانی یا هر دولت دیگری هزینهآور باشد. بنابراین آنچه که بهعنوان پیامد معرفی کابینه جدید میتوان مورد توجه قرار داد و تحلیل کرد آن است که رئیسجمهور تلاش خود را در ایجاد یک فضای مثبت در مورد تغییرات بیش از اینکه در چارچوب کنشگران مدنظر قرار دهد، در چارچوب ایجاد یک فضای اعتدالی در میان دو جریان تحولخواه و حافظ وضع موجود دنبال میکند. از یک سو خواهان آن است که تغییرات بطئی و آرام در ساختار قدرت سرعت بیشتری بگیرد و از سوی دیگر خواهان آن است که با ایجاد یک فضای معنادار در جهت انتخاب بازیگران از انتقال شتاب موجود در جامعه به ساختار مدیریتی جامعه جلوگیری کرده تا این تعارض و تضاد بهسرعت بروز و ظهور پیدا نکند. همانگونه که در ادبیات سیاسی مرسوم است وزرا بنا به یک قاعده تعریف شده ضرورت ندارند که در باب آن وزارتخانه دارای تخصص کامل باشند. به عبارت دیگر وزیر یک نقش سیاسی است. وزرا باید فضای سیاسی، سپهر سیاست، گفتمان سیاسی، بافت موقعیتی سیاسی که در آن قرار دارند را به خوبی درک کنند. بنابر این وزرا دارای نقش سیاسی هستند اما یک وزیر که دارای نقش سیاسی است باید از حداقل آشنایی در حوزه وزارتخانه خود با خبر باشد و کاملا از منظر مدیریتی برآن اشراف داشته باشد. مهم این است که وزرا از معاونینی متبحر در حوزه ماموریت وزارتی خود استفاده کنند و وزیر بهعنوان عضو کابینه دارای نقشی سیاسی و شخصیتی سیاسی است که باید مدیریت متخصصان تحت وزارت خود را به خوبی به انجام برساند و از نیروهای کلیدی و متخصص در زمینههای ماموریت حوزه وزارت خود درسطح معاونان، مدیرکلها و روسا استفاده نماید. به همان اندازه که باید وزیر سیاسی باشد سطوح معاونان، مدیرکلها و روسا باید از فضای سیاسی دور باشند. بدین ترتیب میتوان گفت که این اهمیت ندارد که وزیر در حوزه وزارتی خود کاملا متخصص و بهعنوان یک متخصص برتر در زمینهای که به وزارت میرسد تخصص داشته باشد، اما باید بهعنوان یک کنشگر سیاسی و بازیگری که در حوزه کابینه بهعنوان وزیر انتخاب میشود به خوبی بتواند وزارتخانه خود را مدیریت و در مسیر اهداف تعریف شده و برنامههای تنظیم شده خود که مورد تایید مجلس قرارمیگیرد به پیش ببرد.
مهدی مطهرنیا، آیندهپژوه سیاسی و اجتماعی