زندگی همیشه مهربان نیست؛ به خصوص با خاطرات آدمها. حتی اگر یک پیرمرد کروات باشی که بدون سورتمه و گوزن و ریش سفید یکدست به ایران بیایی و دل میلیونها هوادار پرسپولیس را شاد کنی، باز هم ممکن است خیز بردارد و یک پای تو را قطع کند و با خودش ببرد!
تدبیر24»عصر ایران
نوشت: «حتی وقتی با پرسپولیس قهرمان لیگ آزادگان شد، باز هم چهرهاش شبیه
پیرمردهایی بود که لباس بابانوئل میپوشند و با ریش مصنوعی سفید سوار
سورتمه گوزنها برای بچههای چشم به راه، هدیه توی جوراب میگذارند.
تابستان ۱۳۷۳
یک سال بود که تیم ملی ایران سرمربی نداشت. ۱۸ سال پس از دوران سرمربیگری
اوفارل او اولین خارجی بود که روی نیمکت تیم ملی ایران نشست. امیر عابدینی
مرد همهکاره آن روزهای ایران که رئیس وقت فدراسیون فوتبال بود، حکمش را
امضا کرد. تلفظ نام فامیلی پابلهکوییچ در آن روزگار که هنوز به مربیان
کروات (یوگسلاو) عادت نداشتیم آن قدر سخت بود که همه او را با نام کوچکش
صدا میزدند: مستر استانکو!
رادنیچکیاشپیلت،
هایدوکاشپیلت، بودوتشنوست تیتوگراد، بوراک بانیا لوکا، آپوئل نیکوزیا
و... تیمهایی بود که پیشتر آنها را هدایت کرده بود اما آن روزها
خیلیهایمان اصلاً با واژه «رزومه» آشنا نبودیم. نهایتاً میگفتیم سابقه!
استانکو اما با تیم ملی ایران در بازیهای آسیایی ۱۹۹۴ هیروشیما حذف شد.
بازیهای تیم ملی حتی با داشتن فرشاد پیوس و علی دایی در خط حمله کمرمق
بود. او و امیر عابدینی با هم از عرصه ملی رفتند.
اما عابدینی
استانکو را به پرسپولیس آورد و سرمربی کروات این تیم را از نزدیکیهای قعر
جدول قهرمان لیگ کرد. دو سال پیاپی در سالهای ۱۳۷۴ و ۱۳۷۵. با خط دفاعی
آهنین و ترکیب ۱-۶-۳ کمطرفدار آن روزها؛ ترکیبی که باعث نیمکتنشینی پیوس
دوستداشتنی میشد.
عابدزاده،
نکیسا، سعداوی، پیروانی، شاهرودی، میناوند، گلمحمدی، کریم باقری، مهدی
مهدویکیا، محمود شافعی و علی دایی آن روزها کاکلزریهای پرسپولیس و ایران
بودند که بعضی از آنها به نسل طلایی فوتبال ایران شهرت یافتند.
سال ۷۶ او
ایران را ترک کرد. گفتند امیر عابدینی با ناسپاسی عذرش را خواسته است. مجله
طنز و کاریکاتور به قلم جواد علیزاده دفتر کار عابدینی را طرح زده بود که
استانکو هنگام خروج از اتاق، امیدوارانه برگشته و رو به عابدینی پرسیده
بود:
- کاری نداری؟
- نه! در رو پشت سرت ببند!
او دوبار و در
دو مقطع مختلف به ایران برگشت و هدایت تیم فوتبال سپاهان اصفهان را بر
عهده گرفت. استانکو ابتدا در سال ۱۳۸۰ در لیگ اول حرفهای سرمربی تیم
فوتبال سپاهان شد و برای بار دوم در سال ۱۳۸۳ مربیگری سپاهان را در سن ۶۶
سالگی بر عهده گرفت و سال بعد هم با داماش. اما همه او را با خاطره دورش با
پرسپولیس به یاد میآوردند. با شال قرمزش و آن سیمای پیرمرد جدی اما
دوستداشتنی.
حالا خبر
میرسد که یک پای پیرمرد را قطع کردهاند. دکتر خسرو خرم، مترجم برانکو
ایوانکوویچ و پزشک سابق تیم ملی و باشگاه پرسپولیس در خصوص روند بیماری
استانکو به «ورزش سه» میگوید: «ایشان از سالها قبل ناراحتی فشار خون
داشتند و چند ماهی میشد که جریان خون در یکی از پاها به مشکل خورده بود که
پزشکان مجبور شدند مچ یکی از پاهای او را قطع کنند. البته کلیههای
استانکو هم مشکل داشت که ۳،۴ روز در هفته دیالیز میشد. اوضاع داشت خوب
میشد که چند روز پیش برای گرفتن روزنامه به بیرون میرود و زمین میخورد
که همین باعث میشود که لگنش هم بشکند. بعد از این اتفاق باز هم در جریان
خون پایی که از مچ قطع شده بود، مشکل ایجاد میشود و این بار پزشکان مجبور
میشوند از زانو پایی که قبلا از مچ قطع شده بود را قطع کنند.»
زندگی همیشه
مهربان نیست؛ به خصوص با خاطرات آدمها. حتی اگر یک پیرمرد کروات باشی که
بدون سورتمه و گوزن و ریش سفید یکدست به ایران بیایی و دل میلیونها هوادار
پرسپولیس را شاد کنی، باز هم ممکن است خیز بردارد و یک پای تو را قطع کند و
با خودش ببرد!»