تدبیر24»در روزهایی که ترامپ علیه ایران موضع گرفته، خبری مبنی بر سفر رئیسجمهور فرانسه به کشورمان پس از46سال منتشر شده است. آخرین رئیسجمهور فرانسه که به ایران آمد، والری ژیسکاردستن بود؛ هفتسال پیش از تولد امانوئل ماکرون. پس از ژیسکاردستن بهترتیب میتران، شیراک، سارکوزی، اولاند و ماکرون بر سرکار آمدند، اما هرگز خبری از سفر روسای کاخ الیزه به سعدآباد نبود. البته در دوران پسابرجام و در جریان سفر رئیسجمهور روحانی به پاریس، بالاترین سطح استقبال از مقامات خارجی در الیزه (موسوم به ویزیت دتا) نسبت به رئیسجمهور ایران به عمل آمد. ایرباس پس از چهلسال به ایران هواپیما فروخت، پژو، رنو و سیتروئن بهدنبال ایجاد خطوط تولید جدید در ایران هستند و غول نفتی توتال کارش را در ایران آغاز کرده است. برای فهم بهتر علل سنتشکنی46ساله روسای جمهور فرانسه، سیدجلال ساداتیان، کارشناس مسائل بینالملل با «آرمان» گفتوگو کرده که میخوانید.
چه چیزی باعث اعلام آمادگی ماکرون برای سفر به ایران شد؟
برخی تحلیلگران نگاهمثبتی نسبت به این موضوع ندارند، اما بنده بنا بهدلایلی معتقدم اروپاییها بهدنبال گسترش روابط با ایران بوده و مایلند با ما در زمینههای مختلفی همکاری کنند. نخست اینکه اروپاییها بهطور سنتی منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا را حوزه نفوذ کلاسیک خود میدانند و فکر میکنند باید با این منطقه روابط بسیاربهتری داشته باشند. پس از جنگجهانی دوم، ایالاتمتحده بر روندهای جاری در خاورمیانه مسلط شد، اما نتایجمثبتی به بار نیاورد و نتوانست مدیریت مناسبی در این منطقه اعمال کند. نتایج حاصله از اقدامات ایالاتمتحده، اروپاییها را بهفکر بازگشت به منطقه انداخته است. دومین علت این است که اروپاییها در رقابتهای میان خود برای تسلط بر بازارهای بینالمللی، زمان مناسبی را برای حضور در منطقه انتخاب کردهاند. باتوجه به وجود بازار چهارصدمیلیوننفری در خاورمیانه و نیز با عنایت به اشباع بازارهای اتحادیه اروپا، این منطقه از نظر اقتصادی مناسب سرمایهگذاری است. با عنایت به اینکه ایران جوانان تحصیلکرده و کاربلدی در بازار کار خود دارد و همچنین زیربناها و روبناهای کار و توسعه اقتصادیاش تا حدود زیادی مهیاست، اروپاییها و بهویژه فرانسویها این فرصت را مغتنم شمردهاند. ضمنا این کشورها متعهد به اجرای ضوابط بینالمللی مندرج در برجام هستند و باید به تعهدات خودشان عمل کنند. این سفر را میتوان در این راستا نیز تفسیر کرد. مجموعه این دلایل میتواند بخشی از انگیزههای اروپاییها را برای حضور در منطقه تبیین کند. دولتهای آلمان، فرانسه، ایتالیا و نیز تاحدودی بریتانیا، بهدنبال این حضور و افزایش نفوذ هستند.
فرانسه با ایران در دوره پسابرجام در زمینه صنایع بالادستی و پاییندستی نفتی و نیز خودروسازی وارد همکاریهای گسترده شده است. همچنین هواپیماهای زیادی نیز به ایران فروخته است. آیا میتوان که فرانسه به ایران از چشمانداز «هاب» منطقهای خود در بازار خاورمیانه نگاه ویژهای دارد؟
حتما همینطور است. آنها به ایران علاوه بر یک بازار بزرگ 80میلیوننفری، بهعنوان هاب اقتصادی نگاه میکنند. آسیایغربی مورد توجه فرانسویهاست که کلید دسترسی به بازارهای منطقه را در ایران جستوجو میکنند. الان فرصتی برای تثبیت حضور فرانسه در منطقه به وجود آمده است. مباحث مرتبط با خودروسازی، پتروشیمی، حملونقل ترانزیتی یا هر بحث اقتصادی پیرامون این مساله، ریشه در همین نوع نگاه دارد. آلمانیها در زمینههای خاص دیگری وارد میشوند. البته این بهمعنای نبود اختلاف میان ایران و فرانسه در گذشته، حال و احتمالا آینده نخواهد بود. اما از این فرصت بهوجودآمده برای بهبود روابط با ایران حداکثر استفاده را خواهند داشت و حتی میتوان به این شکل نیز این موضوع را تفسیر کرد که ماکرون این مقطع زمانی را برای نوعی پاسخگویی به رفتار ایران انتخاب کرده است. این اتفاق ممکن است چندماه به طول بیانجامد، اما اتخاذ این موضع، درست در شب سخنرانی ترامپ و پس از تماس تلفنی با رئیسجمهوری ایران، نشان از تلاش فرانسویها برای پایبندی به تعهداتی که در برجام پذیرفتهاند، دارد.
فرانسه تعدادی از جنگدههای یوروفایتر تایفون را به قطر فروخت. روزنامه لوژورنال دیمانش هم در مطلبی، از فروش 30رزمناو دوپولیکس 10 و نیز احتمال ساخت ماهواره مشترک با عربستان خبر داد. از طرفی هم منافع متعارضی با منافع ایران در سوریه دارد. آیا میتوان گفت فرانسه بهدنبال ایفای نقش تعادلبخش در خاورمیانه است؟
واقعیتهای میدانی پاسخ شما را منفی میسازد! درواقع فرانسویها بهرغم داشتن ظرفیتهای خاص، از سرمایه اجتماعی لازم برای ایفای این نقش در منطقه برخوردار نیستند. در واقع فرانسه دارای نفوذ سطحی است. اما متعادلکنندهها از جهت اجتماعی و ارتباطاتی از سرمایه بالایی برخوردارند. بهطورمثال ایران از این ظرفیت اجتماعی در عراق بهرهمند است. اما فرانسه چنین ظرفیتی در عراق ندارد. لایه نفوذ فرانسه در لبنان که بهطور سنتی وجود داشته، اکنون نیز وجود دارد. فلذا نفوذ اقتصادی فقط یک شاخص برای تعادلبخشی است و باید ظرفیتهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و امنیتی لازم نیز برای اجرای سیاست ریبالانسینگ موجود باشد. بریتانیا نفوذ عمیقتری در این کشورها دارد.
ممکن است در آیندهای نهچندان دور، ذیل یک تقسیم کار بینالمللی، ایفای نقش فرانسه در خاورمیانه افزایش چشمگیری داشته باشد؟
این نگاه قدری بدبینانه است که بنده در ابتدای بحث به آن اشاره کردم. افزایش درگیریهای ایالات متحده در شرق دور، فقط یک فرصت را برای اینها به وجود آورده است وگرنه تقسیم کاری در کار نیست و در واقع خلأ آمریکا باعث افزایش رقابت اروپاییها در منطقه شده است.
برخی تحلیلگران معتقدند سرمایهگذاری توتال در پارس جنوبی در واقع برای لودادن نقشه میادین نفت و گازی ایران به قطر است. با توجه به سرمایهگذاری گسترده توتال در میدان شمالی قطر، این نظریه از توهم توطئه تبعیت میکند یا ریشه در واقعیات سیاسی دارد؟
نه! این موارد در واقع فرصتطلبیهای سرمایهداری است. به هر صورت کشورها بر مبنای نیازهایشان سرمایهگذاران را به حضور میپذیرند. در ایران به مدت یک دهه خلأ سرمایهگذاری در راهاندازی فازهای مختلف پارس جنوبی وجود داشت. اسناد مناقصه جذب سرمایهگذار بهطور عمومی منتشر شد و فرانسویها آمدند؛ ما نیز باید استقبال کنیم. درست است که در سالهای گرفتاری ایران، توتال در قطر فعال بود، اما بهمحض رفع مشکلات مربوط به تحریم، توتال مجددا به ایران بازگشت. منافع توتال ربطی به مسائل سیاسی و رقابت میان ایران و قطر ندارد و آنها بهطور طبیعی دنبال منافع خودشان هستند. همچنین توتال و هر شرکت معتبر دیگری، محرمانهبودن قراردادها را لحاظ میکنند، مگر در یک شرایط تقابل و دشمنی خاص باشند.
و این بدان معنی نیست که سیاست ایران از نگاه به شرق بهسوی نگاه به غرب چرخیده است؟
تمایل ایران به کار با اروپا بهمراتب بیشتر از میل به کار با آسیاییهاست. بخشخصوصی ایران نیز تکنولوژی اروپاییها را برتر میداند. اما ایران تلاش میکند توازنی میان این دو نگاه برقرار کند تا سیاستخارجی مستقلتری داشته باشد.